اما پس از برملا شدن سیاست مصدق و سقوط وی از
مقام نخستوزیری قرارداد جدید نفت در سال ۱۳۳۳ منعقد گردید و فصل تازهای در تاریخ مناسبات
ایران و انگلستان افتتاح یافت. بموجب این قرارداد حق دولت ایران بسیار افزایش یافت
ولی مهمترین نتیجهای که از این قرارداد گرفته شد، قطع تسلط انحصاری انگلیسها بر
صنایع نفت ایران بود. دیگر برای شرکتهای بزرگ خصوصی و یا شرکتهای تحت حمایت دولت
انگلستان مجال پیدا نمیشد که بر قسمت عظیمی از اقتصادیات ما حاکم باشند. قرارداد
مزبور مظهر این حقیقت است که از این به بعد ایران و انگلستان بر اساس تساوی کامل
باهم معامله دارند وراه توسعه روابط و مناسبات همجواری و همسایگی که بین دو
کشور از آن به بعد ایجاد شده هموارتر است.
حوادثی که پیشبینی آن غیرممکن است شاید باز
بین کشورمن و دولت بریتانیا تشنج ایجاد کند ولی با سیاستمداری مدبرانه و معقول که
اساس آن بر مساوات و برابری استوار باشد دلیلی نمیبینم که یک چنین وضعی پیش آید.سالهای
متمادی است که ما با کشور فرانسه روابط حسنه داشتهایم و دولت مزبور هیچگاه تمایلات استعماری نسبت به ما نداشته و
در پیشرفت فرهنگی و توسعه اقتصادی ما سهمی بزرگ داشته است. بسیاری از رجال ایران
در کشور فرانسه به تحصیل علم و ادب پرداختهاند و بسیاری از مردم دانشمند کشور ما
زبان فرانسه میدانند و یک روزنامه به این زبان در ایران منتشر میشود و کتابخانههای
ما مشحون از کتب و آثار فرانسوی است و یکی از سازمانهای فرهنگی که برای مزید آشنائی
ما با تمدن درخشان فرانسه فعالیت میکند انجمن فرهنگی ایران و فرانسه در تهران
است. در سال ۱۳۳۸ نمایشگاه علمی و صنعتی فرانسه در تهران گشایش یافت و بعداً ابنیه و بسیاری
از لوازم علمی آن نمایشگاه به دانشگاه تهران اهدا گردید. مهندسین و شرکتهای
پیمانکار فرانسوی نیز به موفقیتهای مهمی نائل آمده و طرح هائی را که ما به آنها
واگذار نمودهایم پیش از موعد مقرر به اتمام رسانیده و تحویل دادهاند.
همچنین
ما با بسیاری ازملل آزاد جهان دارای روابط دوستی و فرهنگی میباشیم. آنچه آمریکائیها
در قسمت کمکهای فنی در ایران انجام دادهاند به موقع خود ذکر خواهد گردید و در فصل
آینده چگونگی شرکت ایتالیائیها در صنعت نفت ایران بیان میشود. در سال ۱۳۳۷ ایتالیائیها نمایشگاهی از صنایع ملی خود در
تهران ترتیب دادند و در همان سال من به کشور ایتالیا مسافرت رسمی نمودم.
روابط بازرگانی ما با آمریکا و انگلستان و
ایتالیا و سوئیس و بسیاری از کشورهای دیگر پیوسته در حال توسعه است. مناسبات ما
باروسیه شوروی پیچیده و بغرنج بوده است. وقتی در سال ۱۹۱۷ انقلاب روسیه آغاز شد عده زیادی از مردم گمان
میکردند که دوران امپریالیستی روسیه خاتمه يافته است و ایران اولین کشوری بود که
رژیم شوروی را به رسمیت شناخت. لنین اعلام کرده بود که کلیه کشورهای کوچک باید
کاملا مستقل باشند و معاهده مودتی که بین ایران و روسیه در سال ۱۹۲۱ منعقد شد و در فصل پیش به آن اشاره رفت ظاهراً
باین حرف اعتبار میبخشید ولی دیدیم که این آرزو و امید به یأس گرائید.
ما به حکم همسایگی با روسها که سالها به کشور
ما چشم طمع دوخته بودند سرزمین مناسبی برای روسیه شوروی بشمار میآمدیم که روش و
طرز عمل خود را در آن به مقام آزمایش درآورند. بطوریکه قبلا اشاره شده از سال ۱۹۲۰ مذاکره ای برای عقد پیمان دوستی و وداد بین
ایران و روسیه در جریان بود تا اینکه یک سال پس از کودتای پدرم این پیمان به امضاء
رسید. در همان موقعی که گفتگو و مذاکره دوستانه ما درباره این قرارداد جریان داشت
عمل تجاوزکارانه عجیبی از طرف روسها سرزد بدین معنی که بمنظور حمایت و پشتیبانی
از میرزا کوچکخان جنگلی که یکی از متمردین و یاغیان ایران بود نیروی نظامی خود را
به بندر انزلی (که بعداً به دستور پدرم بندر پهلوی خوانده شد) پیاده کردند و یاغی
مزبور با کمک آنها دولتی در داخله کشور ما علناً بنام جمهوری شوروی گیلان تشکیل
داد.