صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۲۶)



فصل سوم
دوران کودکی من

در تمام اقطار گیتی پدر در رشد اخلاقی و فکری پسر تأثیر دارد. من نیز از این قاعده برکنار نبوده‌ام و پدرم بیش از هر عامل دیگر در رشد اخلاقی من نفوذ داشته است. البته همانطور که گفته و خواهم گفت من هرگز آئینه تمام نمای اخلاق پدرم نشدم ولی وی در من از جهات بسیار نفوذ مثبت و منفی داشت و از این جهت باید این فصل را با ذکر بعضی از خصوصیات اخلاقی و شخصی او آغاز کنم.

بدون تردید همه کس حتی دشمنان پدرم معترف بودند که وی  دارای شخصیت بسیار عجیب و خارق‌العاده‌ای بود. در عین اینکه ممکن بود پدرم نمونه خوش خلق‌ترین مردم جهان محسوب شود می‌توانست رعب آورترین افراد گیتی به شمار آید و چه بسیار مردان قوی‌الاراده ومقتدرى بودند که از یك نگاه او لرزه براندامشان می‌افتاد. در وی نیروئی عجیب در تعیین ارزش طبایع مردم وجود داشت و با یك برخورد نقاط ضعف و قدرت و درستی و نادرستی اشخاص را  چنان تشخیص می‌داد که گوئی از چشمانش اشعه ای مرموز با اعماق قلب دیگران نفوذ می‌کرد و به همین جهت بسیاری از اشخاص قدرت نگاه کردن مستقیم به چشمان نافذ وی را نداشتند. پدرم برخلاف تصور مردم مردی مهربان و رقیق‌القلب بود و مخصوصاً نسبت به خانواده خود محبت و مهربانی فراوان داشت و هنگامی‌که درمیان خانواده خود بسر می‌برد سختگیری و تندی او به مهر و موأنست و محبت خاصی تبدیل می‌گشت مخصوصاً با من که به ولیعهدی خود برگزیده بود با مهربانی و خوشروئی رفتار می‌نمود و حتی گاهی با شفقت فراوان با من بازی می‌کرد و برایم آهسته آواز می‌خواند اما هرگز به یاد ندارم در حضور دیگران چنین رفتاری کرده باشد.

از صفات مشخصه او سادگی و بیزاری از تجمل بود. بسیاری از مردمی که به نیروی شخصی به مقامی رسیده‌اند می‌خواهند بوسیله نمایش ثروت مادی خویش دیگران را تحت تاثیر قراردهند. از آن گذشته سلاطین مشرق بطور کلی در پی سادگی نبوده‌اند. اما  پدرم با کمال سرافرازی از تجملات مسرفانه سلاطین قاجار پرهیز می‌کرد و در تمام دوره سلطنت خود اغلب لباس ساده نظامی می‌‎پوشید.

جوراب‌های او بافت ایران و از نوع متوسط و چکمه‌هایش کوتاه و کار کرده بود و محتویات جیبش معمولا از یک دستمال و یک قوطی سیگار نقره که در آن سیگارهای ایرانی می‌گذاشت تجاوز نمی کرد و در نظافت و پاکیزگی دقت و مراقبت مخصوص داشت.

غذای او به علت کسالت معده همیشه ساده بود. برای صبحانه فقط چای می‌نوشید و اصلا از نان و پنیر و تخم‌مرغ و میوه که صبحانه اغلب ایرانی‌ها است پرهیز داشت و شام و ناهار جز برنج و جوجه آب‌پز چیزی نمی‌خورد و در اوقات کار با فواصل معین و در استکان معمولی چای می‌نوشید. اثاثیه دفتر وی عبارت بود از یک میز خاتم بسیار زیبائی که هنوز مورد استفاده من است و یک صندلی و یک نیمکت و یک تخته قالی و یک نقشه مفصل کشور ایران. در منزل معمولا روی تشکی که بر زمین گسترده می‌شد استراحت می‌کرد و هیچگاه از تختخواب استفاده نمی‌نمود. چنان‌که من هم بسیار مایلم که به همین نهج تمدد اعصاب کنم. برنامه روزانه او نیز بسیار ساده بود. معمولا ساعت پنج صبح ازخواب برمی‌خاست و پس از استحمام و تراشیدن ریش که بسرعت انجام می‌گرفت برای صرف صبحانه (اگر بشود آن را صبحانه نامید) سر میز می‌رفت و در همان وقت اخبار و گزارش‌های روزانه کشور را که تا آن ساعت تنظیم و ارسال گردیده بود مطالعه می‌کرد و درست سر ساعت هفت و نیم به دفتر کار خود می‌رفت. ابتدا رئیس دفتر مخصوص و بعد افرادی را که احضار کرده بود می‌پذیرفت. پس از آن مذاکره با وزیران و سایر مأمورین آغاز می‌شد و تا ساعت یازده و نیم ادامه داشت. در آن ساعت ناهار می‌خورد و تقریباً از ساعت دو بعدازظهر باز به کار مشغول بود و معمولا عصرها را به بازرسی دوائر مختلف ارتش و یا بررسی طرحهای عمرانی و اداری می‌پرداخت. جلسه هیات وزیران اغلب بعد از ظهرها در حضور او تشکیل می‌شد و از ساعت شش تا هشت به گزارش‌هائی که در عرض روز رسیده بود رسیدگی می‌کرد و سر ساعت هشت شام می‌خورد و ساعت ده شب استراحت می‌کرد و چنان‌که خود می‌گفت در رختخواب نیز به فکر تنظیم نقشه‌ها و اجرای برنامه‌های مختلف بود و با این ترتیب می‌توان گفت که وی هیچ‌گاه بکلی بیکار نبود.