سال
پیش از آنکه پدرم نخستوزیر بشود ترکها دستگاه فرتوت خلافت را برچیده و کمی بعد
از آن تحت قیادت متهورانه کمال آتاتورک حکومت جمهوری را در آن کشور مستقر ساخته
بودند. بعضی از محافل ایرانی که تحت تأثیر وقایع ترکیه قرار گرفته بودند به این
فکر افتادند که در کشور من نیز حکومت جمهوری برقرار سازند و قطع دارم که پدرم نیز
تا مدتی تأسیس جمهوریت را مرجح میشمرد، ولی افکار عمومی برخلاف این نظریه اصل حکومت سلطنتی که در واقع و نفسالامر هزاران سال
از سنن ایرانیان بود تمایل شدید داشت و بسیاری از مشروطهخواهان استانهای متعدد
ایران نیز همیشه طرفدار اصل مشروطه سلطنتی بودند.
روز
دهم آذر سال ۱۳۰۳
پارلمان ایران احمدشاه را که در اروپا به گردش و مسافرت مشغول بود و بعدها نیز در
اروپا وفات یافت از مقام سلطنت خلع نمود و پدرم را شاهنشاه ایران اعلام کرد. روز
چهارم اردیبهشت ۱۳۰۴
پدرم رسماً تاجگذاری کرد و در همان تشریفات من نیز به سمت ولایتعهد منصوب گردیدم.
بنظر
من باید در این موقع بین وضع ایران آنروز و همسایه ما ترکیه که پدرم در سال ۱۳۱۲ برای مشاهده ترقیات شگرفی
که نصیب آن کشور شده بود و ضمناً برای تحکیم مناسبات سیاسی و فرهنگی بین دو کشور
بدانجا مسافرت نمود، مقایسه ای به عمل آید. در هنگامی که دستگاه خلافت از هم
پاشیده شد ترکها که به کشورهای باختری نزدیکتر بودند در اقتباس اصول تمدن باختری
از ما بسیار پیش افتاده بودند. تشکیلات ارتش آنها که به روش آلمان درست شده بود
منظم بود و دانشگاههای
نظامی و ذخائر تخشائی و کادر افسران تربیت یافته خوب داشتند و در جنگ اول جهانی با
شجاعت جنگیده و اغلب پیروزیهائی در برابر بهترین ارتشهای متحدین نصیب آنان شده
بود. برخلاف حکومت ملوکالطوایفی ایران قبل از زمامداری پدر من ترکها دولت
نیرومند مرکزی داشتند که کشور را ادارہ میکرد و بعلاوه دارای راههای آهن و بنادر
و کارخانهها و سایر مظاھر ملل متمدن بودند، در صورتیکه ما تقریباً هیچیک از این
تسهیلات را نداشتیم و پرواضح بود که راهی که ایران برای اخذ تمدن در پیش داشت به مراتب
از ترکیه درازتر بود.
پدرم در اتخاذ طریق حزم و احتیاط به اصل مسامحه
معتقد نبود و برای اتخاذ هر تصمیمی سرعت عمل را با مطالعه حقایق قطعی مربوط به هر
مسئله با کمال آرامش ودقت و بدون آنکه تحت تأثیر واقع شود توأم میساخت. چنانکه
مثلا پنج روز پس از کودتا دولت ایران و روسیه معاهدهٔ مودتی که در ایران سابقه
نداشت امضا نمودند. این معاهده مدتهای طولانی در دست تهیه بود ولی پدرم همانطور
که در اردوکشیهای نظامی خویش عمل میکرد در این مورد نیز بسرعت تصمیم نهائی را
اتخاذ نمود و معاهده را به مرحله انعقاد رسانید.
بموجب این معاهده روسیه از مطالباتی که داشت و
از تمام اختیاراتی که در ایران به دست آورده صرف نظر نمود و تاسیسات متعددی را که
در کشور من داشت از قبیل بانک استقراضی روس و راه آهن کوتاه از جلفا یعنی سرحد
روسیه به تبریز و تأسیسات بندری انزلی (که اینک بندر پهلوی نامیده میشود) در ساحل
بحر خزر و راه شوسه و خطوط تلگراف به ایران واگذار نمود. همچنین حق کشتیرانی
بازرگانی در بحر خزر بطور تساوی به ایران داده شد که آن حق را از زمان انعقاد
معاهده ترکمانچای تا آنروز نداشت. بعلاوہ کاپیتولاسیون راکه مورد نفرت ایرانیان بود
ملغیالاثر اعلام نمود. آنروز در نظر ایرانیان انعقاد این
معاهده علامت تغییر سیاست روسیه تزاری و همچنین سیاستی که بعداً خود شوروی اتخاذ
نمود به شمار میرفت.
در
همان وقت پدرم و دولت او لغو قرارداد ۱۲۹۷ ایران و انگلیس را اعلام
کردند. چنانکه سابقاً گفته شد این معاهده به امضاء رسیده ولی هرگز مورد تصویب
مجلس شورای ملی ایران واقع نشده بود. بموجب مواد آن قرارداد نه تنها مستشاران
نظامی انگلیس بلکه مستشاران دیگر به ایران آمده و یك عده مهندسین انگلیسی نیز برای
نقشه برداری از راه آهنی که باید ساخته شود اعزام شده بودند ولی میهنپرستان ایران
نسبت به این قرارداد مخالفت شدید داشتند که عاقبت منجر به ابطال آن گردید.