پدرم حتی دستور داد که در مکاتبات و روابط با
دول بیگانه کلمه «پرشیا» که در نوشتههای دول بیگانه استعمال میشد به کلمه ایران
تبدیل یابد. به خاطر دارم که در جنگی دوم جهانی وینستون چرچیل در حالی که خود را
ناراحت جلوه میداد ولی چشمکی شوخ مشربانه هم میزد میگفت که هیچکس نمیتواند او
را مجبور کند که از «پرشیا» جز با کلمه «پرشیا» سخن بگوید. اخیراً در اثر استدعای
چندین نفر از رجال و دانشمندان کشور اینطور موافقت کردهام که هردو کلمه «پرشیا» و
ایران در موارد مختلف مترادفاً به کار برود.
شاید تصور کنید که با توجه به محیطی که پدرم
دوران جوانی خود را در آن گذرانیده بود به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی علاقهای
نداشت در صورتیکه قضیه کاملا برعکس است. وی در سال ۱۳۰۵ روش قضائی جدیدی که اساس آن با قوانین محاکمات
ملل اروپائی و مخصوصاً فرانسه منطبق بود در ایران برقرار ساخت و محاکم دادگستری
تازه ایجاد و حل و فصل امور و دعاوی حقوقی را از چنگ محاکمی که بوسیله روحانیون
اداره میشد بیرون آورد. در سال بعد کاپیتولاسیون را رسماً الغاء نمود و با وجود
آنکه در کشور آموزگار و دبیر به اندازه کافی موجود نبود به تعمیم تعلیمات اجباری
مجانی مانند دول راقیه اروپائی و ساختمان دبستانها و دبیرستانهای متعدد
در تمام نقاط کشور اقدام نمود.
در
سال ۱۳۱۲
دانشگاه تهران را در محوطه ای بزرگ با ابنیه وسیع به سبک جدید احداث نمود. قبل از
سلطنت او عده معدودی از ایرانیان برای کسب معلومات به خارجه مسافرت میکردند ولی
در زمان او برنامهٔ اعزام محصل به اروپا با هزینه دولت صورت اجرا یافته و هر سال
صدها نفر از جوانان ایرانی برای تحصیلات عالیه به اروپا اعزام شدند.
این
بود شمه ای از تغییرات و اصلاحات اساسی و دامنهداری که پدرم در تمام امور مملکتی
به عمل آورد. وی پایه و بنیان محکمی برای اقداماتی که من بعد از وی انجام دادهام
به جای نهاد. نیت من آن نیست که بگویم پدرم در دوران سلطنت خود هیچ اشتباهی نکرد
زیرا بشر هر که باشد از خطا و زلل بر کنار نیست و هر زمامدار بزرگ مخصوصاً اگر
مانند پدرم مرد عمل و اقدام هم باشد ناگزیر از بعضی اشتباهات مصون نخواهد بود.
مثلا بعضی از کسانی که پدرم را مورد احترام و قدرشناسی قرار میدادند احساس میکردند
که در توسعه و بهبود وضع کشاورزی آن توجهی را که به تقویت صنایع کشور مبذول میکرد
نداشت. همچنین از زمان تاجگذاری خود به اینطرف پدرم مجلس شورای ملی را دائماً تحت
سلطه خویش قرار داده بود هرچند هرگز به انحلال آن اقدام ننمود.
با
وصف آن برای سنجش خدمات پدرم به کشور خود باید در نظر داشت که ایران آنروز با
ایران کنونی تفاوت بسیار داشت و اگر پدرم به توسعه صنایع بیش از کشاورزی اهمیت میداد برای آن بود که در ایران آنروز
از صنایع و کارخانه تقریباً اثری نبود در صورتیکه کشاورزان ما هزاران سال به امر
زراعت اشتغال داشتند. و نیز اگر پدرم از روش دموکراسی و پارلمانی استفاده نمیکرد به خاطر
آن بود که عده رأی دهندگان باسواد که برای
دموکراسی حقیقی لازم است تا دستگاه تقنینیه مؤثر و مفیدی را به وجود آورند بسیار
معدود بود. در حقیقت پدرم با توسعه دستگاه فرهنگی و توجه به تعمیم سواد، راه را
برای نمو دموکراسی حقیقی صاف و هموار ساخت.