پدرم
تنها مردی با پشتکار و هوشیار نبود بلکه سرعت انتقال او از حد معمولی تجاوز میکرد.
او کمتر صحبت میکرد و بیشتر میاندیشید و هنگام صحبت جملههای کوتاه و پرمعنا ادا
میکرد. سخنان او مربوط به موضوع و متضمن حقایق و واقعیات بود و با اینکه به حساب
دانش و فرهنگ امروز تحصیلات مرتب نداشت ولی بطور شگفتآمیزی نکات حساس هر مسئله
دشواری را اعم از اشکالات فنی راه آهن سرتاسری ایران یا امور مربوط به سیاست خارجی
بسهولت درک میکرد. از سخنان او عزم و اراده و روشنی تصمیم تراوش میکرد و بخوبی
معلوم بود که به آنچه که میگوید اعتقاد و اعتماد دارد و بههمین جهت سخنانش که از
قلب وی برخاسته بود بدون استثناء در قلب شنوندگانش مینشست و مؤثر میافتاد.
وی
بر اعصاب خویش تسلط بسیار داشت و برخلاف تصور بعضی از اشخاص در دوران سلطنت خود
هرگز بواقع خشمگین نمیشد و اگر گاهی حالت غضب به خود میگرفت برحسب لزوم و مبنی
بر مصلحتی بود ولی همواره اعصاب خود را در اختیار داشت.
یکی
دیگر از خصائص شگفتانگیز پدرم وقتشناسی او در امور سیاسی بود و مانند سیاستمداران
بزرگ میدانست چه وقت کاری را آغاز و در چه هنگام از اقدامی اجتناب کند و میتوانست
در ظرف یک دقیقه تصمیم مهمی اتخاذ نماید و یا در صورت اقتضاء ده سال برای اجرای
تصمیمی صبر و حوصله داشته باشد. غالباً افکار و نظریات خود را بخوبی در ذهن خویش
مورد بررسی قرار میداد و اطراف و جوانب آن را میسنجید و آنگاه آن را به موقع
اجرا میگذاشت و شگفت آنکه همیشه وقت مناسب را برای اجرای نظریات خود تشخیص میداد
و در این تشخیص هرگز اشتباه نمیکرد.
پدرم
از حیث پشتکار و استقامت جسمی نیز برافراد عادی برتری داشت. چنانکه تمام نیروی
خود را بیدریغ در تجدید تأسیسات مختلف مملکتی به کار میانداخت و از دیگران نیز همین
کوشش را توقع داشت. کلیه سازمانهای دولتی را بر اساس جدیدی بنا نهاد و انضباط
عجیب و علاقه وی به خدمت بیشائبه در کلیه سازمانهای کشور اثر عمیق داشت. شیوهٔ
او چنان بود که اغلب بدون خبر و بطور غیرمترقبه از موسسات کشوری بازدید میکرد و
این بازدید را بیشتر در اول وقت اداری انجام میداد تا به وضع حضور و غیاب
کارمندان نیز نظارت کرده باشد و هرگاه کارمندی دیر به محل خدمت خود حاضر میشد از
نظر وی بر کنار نمیماند. مثلا روزی رضاشاه اندکی پس از آغاز وقت اداری به وزارت دارائی
رفت و دستور داد درھای آن وزارتخانه ببندند. چند تن از کارمندان و از جمله وزیر
مسئول که دیر به سر کار خود رسیدند خود را پشت در بسته یافتند و در نتیجه از کار بر
کنار شدند. این قضیه نمونهای از مبارزات فراوانی است که پدرم بر علیه کاهلی و سستی
و مسامحه در امور مداوماً به عمل میاورد.
رضا
شاه نه تنها راه آهن را در ایران ایجاد نمود، بلکه ساعات خروج و ورود قطارها را
معین میکرد و تخطی از آن را جائز نمیشمرد. در این باره عکسی از پدرم موجود است
که هروقت بدان مینگرم مسرور میشوم و این عکس در یکی از قطارهای مسافری در حالیکه
به ساعت خود نگاه میکند برداشته شده است و آثار مسرت و رضایت پدرم مشهود است زیرا
مشاهده میکند که قطار درست بموقع و سر ساعت معین وارد ایستگاه میشود.
در
تاریخ ایران جدید پدرم نخستین کسی است که وقتشناسی را به مردم تعلیم داد واهميت آن
را دائماً گوشزد مینمود. در اصل تنبیه و تشویق پدرم بیشتر به جنبه تنبیه متمایل
بود، تا به تشویق و پاداش. زیرا به اعتقاد او کسی که کار خود را خوب انجام میدهد
به وظیفه خویش رفتار کرده است. بر عکس اگر میدید کسی در انجام وظیفه قصوری کرده
یا به نادرستی عملی را انجام داده است چنان رفتار میکرد که خاطی تمام عمر را در
پشیمانی به سر برد. رویه پدرم در کارهایی که باید انجام میگرفت حاکی از آگاهی او
به طبیعت مردم خاور زمین و بر اساس قدرت آمرانه استوار بود ولی در سالهای اخیر که
جامعه ما به اصول دموکراسی آشناتر گشته است اتخاذ رویه دیگری غیر از شیوه پدرم
برای حاضر کردن افراد به انجام وظائف ثمرات نیکوتری به بار آورده است.