صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۴۳)



در آن زمان دستگاه تبلیغاتی انگلیسی و روسی می‌گفتند که علت ورود متفقین به ایران این بود که پدرم نقض بی‌طرفی کرده و حاضر نشده است آلمان‌های مقیم ایران را اخراج کند. ولی این دلیل بسیار سطحی و کودکانه بود زیرا اولا در آن موقع تنها متخصصین آلمانی در ایران نبودند بلکه عده زیادی هم از اتباع متفقین در کشور ما اقامت و تحت حمایت قانون ایران قرارداشتند. ثانیاً با توجه به آنچه که در فوق گفته شد خطری که متفقین را تهدید می‌کرد خیلی بزرگتر از قضیه جزئی اقامت تنی چند از اتباع آلمان در ایران بود و امروز همه با من هم عقیده‌اند که اگر متفقین راه‌های ایران را برای رساندن مهمات ضرور نداشتند، به احتمال قوی کشور مرا در جنگ دوم جهانی اشغال نمی‌کردند. این نکته را هم باید در نظر داشت که اگر آلمان‌ها خط دفاعی روسیه را در قفقاز درهم شکسته بودند، چنان‌که در حمله بهار سال ۱۹۴۲ نزدیک بود به این کار توفیق یابند، بدون تردید به پیشروی خود در داخله ایران ادامه می‌دادند، زیرا همه کس می‌داند که طبق طرح معروف به طرح روزنبرگ هدف نازی‌ها آن بود که فتوحات خود را در خاور نزدیک تا حدود خلیج فارس امتداد دهند و به هندوستان نزدیک شوند و از آن گذشته علل دیگری آنها را به رسیدن به خلیج فارس وادار می‌کرد زیرا در ضمن اینکه می‌خواستند، نفت قفقاز را به خود اختصاص دادہ و روس‌ھا را از آن محروم سازند آرزو داشتند که نفت ایران و پالایشگاه‌های آن را تصرف نمایند و دست انگلیس‌ها را از آن کوتاه سازند. آلمان‌ها بخوبی می‌دانستند که نیروی دریائی انگلیس و نیروهای زمینی و هوائی متفقین سوخت خود را از نفت ایران تأمین می‌کنند و کوشش می‌کردند که یگانه راه رساندن کمک متفقین را به روس‌ها از کار بیاندازند.

در این موقع رابطه علت و معلول قضایا را باید درنظر آورد. اگر متفقین از راه ایران آن‌همه مهمات به روسیه نمی‌رسانیدند، احتمال می‌رفت که حمله آلمان‌ها در سال ۱۹۴۲ به پیروزی منتهی گردد و کشور من را نیز مسخر کنند. شاید بعضی از هموطنان از این پیروزی که موجب محو نفوذ روس و انگلیس بود استقبال می‌کردند ولی دیر یا زود زندگانی زیر تسلط هیتلر آنها را مایوس می‌ساخت. به هر حال وقتی از گوشه و کنار خبر انعقاد قرار داد سری روس و آلمان که بموجب آن روس‌ها حق تسلط بر کشور ایران را بدست آورده بودند، به گوش آنها رسید تغییر عقیده دادند، زیرا این قرارداد از قرارداد سال ۱۹۰۷ روس و انگلیس خطرناک‌تر و مضرتر بود. در سال ۱۹۴۱ پیروزی آرتش‌های آلمان در روسیه و احتمال پیشروی آنها از طریق قفقاز به طرف جنوب انگلیس‌ها را بیش از پیش نگران ساخت که مبادا هندوستان و کانال سوئز و مناطق نفت خیز خاورمیانه به مخاطره افتد.

در آخر همین سال روس‌ها حمله بزرگ خود را آغاز کرده و برنامه تعرضی آلمان‌ها را به هم زدند و چند ماه بعد حمله بهاری آلمان‌ها را درهم شکسته و پیشرفت آنها را متوقف ساختند و با وصف آن متفقین چندان به نتیجه امر اطمینان نداشتند، چنان‌که چرچیل در کتاب خاطرات جنگ‌ دوم خود چنین می‌نویسد:

«... حتی در اوت ۱۹۴۲ پس از مسافرت به مسکو و کنفرانسی که در آنجا منعقد گردید ژنرال بروک که همراه من آمده بود عقیده داشت که نیروهای آلمان از کوه‌های قفقاز گذشته و حوضه دریای خزر را تصرف خواهند کرد. به همین جهت ما نیز خود را بطور کامل و کافی آماده جنگی تدافعی در سوریه نمودیم.»