چون کشور امریکا از ثروتمندترین و مترقیترین
کشورهای جهان است ایرانیانی که چند سال در آن کشور اقامت میکنند مانند آن است که
بیشتر تحت تأثیر آن محیط واقع میشوند و احیاناً ممکن است با دختران امریکائی
ازدواج کنند که میل به ترک خانواده خویش و آمدن به ایران نداشته باشند.(هرچند
همسران امریکائی عدهای از ایرانیان با فرهنگ و رسوم ایران خو گرفته و با طرز
زندگانی ما مانوس گشتهاند) بعضی از جوانان ایرانی در امریکا به مشاغلی مانند
معلمی و خدمات اداری و مانند آنها وارد شده و حقوقی بیش از آنچه در بادی امر در
ایران به آنها میرسد دریافت میکنند و بعضی هم از کندی و بی نظمی دستگاههای
اداری ما و فراهم نبودن وسائل آسایش که طبعاً در کشورهائی که درحال پیشرفت هستند به
قدر امریکا فراهم نیست احساس ناراحتی میکنند و این نکته را از یاد میبرند که در
کشور امریکا نیز با همه ترقیات و پیشرفتهائی که
کرده است باز در دستگاههای دولتی و خصوصی بینظمی و جریان بطئی اداری مشهود است و
دزدی و آدمکشی و دستههائی که بوسیله ارعاب و تهدید مردم زندگی میکنند و از
رعایت مقررات و قوانین اجتماعی سرپیچی دارند دیده میشوند.
جوانی
را میشناسم که وقتی پس از چندین سال تحصیل درامریکا به تهران بازگشت چنان از
اوضاع دلسرد شده بود که تا چندین ماه از خانه خارج نمیشد و چنانکه بعداً نقل میکرد
هرچه در پایتخت کشور از آثار ترقی و پیشرفت میدید به چشمش بدوی میآمد. کم کم
برای آنکه خویشتن را به کاری مشغول دارد به نوشتن نامه به دوستان و آشنایان خویش
پرداخت و برای اینکه در خارج شدن از خانه بهانهای داشته باشد خود نامهها را میبرد
و به صندوق پست میانداخت. دیری نگذشت که با فرهنگ و تمدن میهن اصلی خویش تجدید
آشنائی کرد و بآن کم کم انس گرفت و امروز در یکی از مشاغل حساس دولتی که مربوط به
رفاه اجتماعی است انجام وظیفه میکند. با آنکه بسیاری از جوانان ایرانی که برای
تکمیل تحصیلات خود به کشورهای خارج میروند از برخورد با تمدن و فرهنگ آن کشورها
احساس ناراحتی نمیکنند و برخی دیگر نیز هرگونه تأثیری از این قبیل را با روحیه
نیرومندی که دارند، مغلوب و از میان میبرند
متأسفانه باز هر سال عدهای از جوانان دانشمند و تربیت یافته کشور که نمیتوانند
خود را از تأثیر این ظواهر آسوده سازند در خارج میمانند و ضرری جبران ناپذیر به نیروی علمی و فنی کشور وارد میکنند.
عدهای
از مردم فهمیده و میهنپرست مدتها است برای رفع این دشواری به فکر چاره افتادهاند
و از جمله پیشنهاد کردهاند که جوانان ایرانی برای تکمیل تحصیلات به کشورهائی
مانند انگلستان و فرانسه و آلمان که با وسائل تعلیم و تربیت مجهزند ولی آن ثروت
خیره کننده امریکا را ندارند اعزام شوند. به نظر من این پیشنهاد معقولی است زیرا
محصلین ما که دراین کشورها به کسب معلومات اشتغال دارند در بازگشت بایران برای همآهنگ
شدن با تمدن و طرز زندگانی ما کمتر احساس ناراحتی میکنند و زودتر انس و آمیزش
دیرین را تجدید مینمایند. با وصف این مطلب باید گفت که امریکا خصائصی دارد که
جوانان ما را به طرف خود جلب میکند و از همین جهت طریقه معقولی که بنظر میرسد
این است که وسائلی در کشور فراهم گردد که از ناراحتی جوانان تحصیل کرده ایرانی که
از کشورهای خارج اعم از امریکا و ممالک اروپائی بازگشت میکنند کاسته شود. دراثر
این فکر در سال ۱۳۳۸ به داماد خودم آقای اردشیر زاهدی که خود در
رشته مهندسی کشاورزی در امریکا تحصیل کرده و برای برطرف ساختن این نگرانی طبیعی که
در جوانان تحصیل کرده ما پدید میآید علاقه فراوان دارد مأموریت دادم که در این
باره مطالعات و اقداماتی به عمل آورد و او کمیسیونی از جوانانی که خود در خارجه
تحصیل کرده و از افکار و روحیات دانشجویان جوان ما آگاهی دارند تشکیل داد و شروع
به کار نمود.