صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۲۰

(۲۰۸)



پدرم بدون توجه به این تهدید به تهیه مقدمات کار پرداخت و رؤسای بختیاری از روی واقع‌بینی قدرت مرکزی را شناخته و به اطاعت دولت درآمدند. کمی پس از آن مصمم گشت باشیخ محمره نیز پنجه نرم کند زیرا شیخ خزعل که از پیشرفت و توسعه نفوذ پدرم بسیار بیمناک بود به این خیال افتاده بود که با اتکاء دولت انگلیس در مقام مخالفت و سرپیچی از اوامر دولت مرکزی برآید. در پائیز سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت انگلیس‌ها پدرم باقوائی مرکب از ۲۲،۰۰۰ سرباز به سمت جنوب عزیمت نمود و در ظرف مدت یک ماه بدون آنکه تیری شلیک شود به طغیان شیخ محمره خاتمه داد و وی را به تهران آورد و در مرکز هرچند با وی خوب رفتار می‌شد و مورد اکرام و پذیرائی قرار می‌گرفت دیگر اجازه خروج از تهران و بازگشت به محل سابق را نداشت. شیخ چند سالی بدین ترتیب در تهران به سر برد و عاقبت بدرود حیات گفت.

به نظر من غائله خوزستان بدون خونریزی مرهون شجاعت ذاتی و شخصی پدرم بود. چنان‌که موقعی به نیروهای خود که در حوالی شهری که در تصرف قوای شیخ بود اقامت داشتند دستور داده بود که از جای خود حرکت نکنند و خود شخصاً بداخل شهر رفته بود. افراد مسلح شیخ خیابان‌ها و روی بام منازل شهر را گرفته بودند و پدرم را بخوبی می‌دیدند ولی او بدون کوچکترین توجهی قدم زنان طول خیابانی را عبور کرده و به حمام عمومی شهر رفت. مضروب کردن پدرم در آن میان کار بسیار آسانی بود ولی احدی جرئت و جسارت تیراندازی نکرده بود زیرا در بزرگان و زیردستان شهامت مرد دلیر تأثیر می‌کند و از آنان سلب اراده می‌نماید.

پس از استعفای پدرم روزی سر ریدر بولارد وزیرمختار انگلیس در تهران با صراحت گفت که دولت متبوع او از سقوط شیخ درس عبرت گرفته است و پس از واقعه محمره مصمم است که دیگر هیچگاه در امور ایلاتی و عشایری ایران مداخله نکند.

در ضمن اردوکشی به نواحی جنوبی ایران پدرم اطلاعات وسیع‌تری راجع به صنعت نفت این کشور به دست آورد. در سال ۱۳۰۱ از آبادان بازدید رسمی به عمل آورد و مورد استقبال و پذیرائی شایانی قرار گرفت ولی وی ازطرز عمل شرکت نفت به شک و تردید افتاد و اطلاع حاصل کرد که مثلا بیش از یک پنجم عده کارمندان و کارگران شرکت نفت اتباع خارجی هستند و هیچ‌گونه اقدام مؤثری هم برای تبدیل آنها به کارمندان ایرانی نمی‌شود. همچنین عملا مشاهده نمود که بین سطح زندگی اعضاء عالی‌رتبه شرکت با اعضاء عادی تفاوت فاحشی وجود دارد و شرکت در امور داخلی آن ناحیه دخالت‌هائی می‌کند و از اینکه شرکت میزان تولید نفت را براساس تغییرات بازار بین‌المللی و یا برمبنای قرارهائی با شرکت‌های نفتی دیگر بدون اندک توجهی به اقتصاد ایران تعیین می‌کرد بسیار متأثر و نگران گردید.

بعضی‌ها معتقدند که پدرم بدون تأمل و اطلاع قبلی امتیاز نفتی را در سال ۱۳۱۱ لغو نمود ولی این مطلب بهیچ‌وجه صحت ندارد زیرا پدرم حتی پیش از آنکه به سلطنت برسد از قرارداد ۱۲۹۸ بسیار ناراضی بود و با کمال تأکید از شرکت خواسته بود که با دولت ایران بهتر از آن معامله کنند.

در سال ۱۳۰۴ دولت رضاشاه عدم رضایت خود را نسبت به وضع موجود رسماً اعلام و در سال ۱۳۰۶ مجدداً اعتراض نمود اما از مذاکراتی که با شرکت به عمل می‌آمد و مدت دوسال طول کشید، نتیجه‌ای به دست نیامد و در این مدت بحران اقتصادی جهانی رخ داده فروش نفت و عوائد دولت ایران از آن ممر کاهش پیدا کرده بود. در سال ۱۳۱۱ شرکت نفت به دولت ایران اعلام داشت که حق الامتیاز دولت در سال ۱۳۱۰ کمتر از یک چهارم مبلغ سال قبل خواهد بود پدرم موقع را برای اقدام مناسب یافته و کمی بعد، امتیاز شرکت را لغو نمود. مجلس شورای ملی هم این اقدام را تأیید و تصویب کرد و مردم ایران در سراسر کشور به مناسبت این اقدام جشن‌ها برپا داشته و بدین طریق نیز روح ناسیونالیزم در ایران بوسیله پدرم تقویت یافت.