من در این فصل نمیخواهم درباره مقام سلطنت خود
و یا سنن و تمدن باستانی این کشور که خویشتن را وقف خدمت به آن کردهام اطاله کلام
دهم و در فصول پیش درباره عقاید و برنامه کار و اقدامات مداومی که برای اجرای آن
عقاید و افکار به عمل میآورم سخن گفتهام. از همین جهت تصور میکنم با اشاره
مختصری به دستگاه شاهنشاهی کشور ایران میتوانم خامه را بر زمین نهاده و این مقال
را پایان بخشم.
من این درس را فراگرفتهام که باید به مقام خود
و وظیفه سلطنت با بیطرفی محض نگریست و اگر تاکنون احساس کرده بودم که سلطنت ایران
از نظر طول دوران از انتفاع افتاده است با خرسندی از آن مقام استعفا میدادم و
خودم نیز برای برانداختن آن مساعدت میکردم. ولی وقتی منطق مانند روشنائی بامدادی
حاکم میشود میبینم این دستگاه شاهنشاهی به کشور ایران خوب خدمت کرده است و همانطور
که در دوران عظمت نخستین برای مردم این کشور سودمند بوده است امروز یعنی در عصر
اتم نیز این فایده و ثمربخشی باقی و پای برجاست.
چنانکه ذکر شده دوران شاهنشاهی ما به دو هزار و
پانصدمین سال خود رسیده است و اگر این رقم قطعی نباشد تفاوت در طرز محاسبه آن است.
به هرحال کوروش بزرگ ۲۵۰۵
سال پیش به سلطنت رسید و چند سال طول کشید تا نواحی مختلف کشور را تحت حکومت واحد
درآورد و مقام شاهنشاهی خویش را مستحکم ساخت. پس از دوران کوروش ایران چندین قرن
هم مورد هجوم و تجاوز بیگانگان بود و هم ایرانیان به تسخیر و گشودن کشورهای دیگر
پرداختند و در هر دو حال شاهنشاهی ما بر دوام بود و این رشته محکم هرگز گسسته
نگشت.
در
طی این مدت دراز دستگاه شاهنشاهی ما آشوبها را به امنیت و اختلافات را به اتحاد
مبدل ساخت. در ایران همیشه اختلافات نژادی و مذهبی و سیاسی و اقتصادی وجود داشته
است ولی در پرتو مقام سلطنت همه این اختلافات به یک نوع کمال و وحدتی که شخص شاه
مظهر آن است مبدل گشته است.
اینک
میگویم که در تاریخ کشور ایران من اولین شاهنشاهی هستم که از قدرت قانونی خود به
حد کمال استفاده کردهام و صدق این سخن که در بادی امر به ذهن شگفتانگیز میآید
با اندک تعمقی آشکار و روشن خواهد گشت.
تا
سال ۱۳۲۴ هجری قمری قانون اساسی مدونی نداشتیم بنابراین
اختیارات قانونی پادشاهان ایران بسیار مبهم بود. از سال ۱۳۲۴
هجری قمری تا زمانی که پدرم سلطنت ایران را به چنگ آورد قاجاریه مشروطیت ایران را
به شوخی گرفته بودند و در عین حال نیز از قدرتی که قانون اساسی به آنان تفویض کرده بود استفاده نمیکردند.
رضاشاه نیز که خدمات عظیم و گرانبهائی به ایران کرد مجلس شورای ملی را منقاد خویش
ساخته و با این رویه خویشتن را از اختیارات قانونی خویش نسبت به مجلس محروم داشته
بود. از آن گذشته هر چند تشکیل مجلس سنا جزو مقررات قانون اساسی بود ولی این مجلس
تا زمان شاهنشاهی من تشکیل نیافت.