اما
در مورد کمکهای فنی و اقتصادی چون منابع کافی در اختیار سازمان ملل متحد قرار نگرفته است این
سازمان نمیتواند با میزانی که برای حسن اجرای امنیت دستهجمعی بینالمللی ضرور
است کمکهای لازم به عمل آورد. علاوه بر آن من هرگز معتقد نیستم که برای مساعدت
چشم امید منحصراً به یک نقطه معطوف باشد و ترجیح میدهم که در میان مؤسسات
مختلفی که برای تعاون تأسیس یافته رقابت
دوستانهای باشد تا هر کدام یک قسمت از کار را بهتر و کاملتر انجام دهند.
یکی از منابع کمک که ما از اتکای به آن خرسندیم
کمکهای اصل چهار امریکا است. بعضی اشخاص اظهار نگرانی شدید میکنند که هدف اصلی
برنامه اصل چهار یعنی کمک به تأمین نیازمندیهای اساسی مردم کشورهائی که تازه به
راه زندگی افتادهاند از نظرها محو گشته است و استدلال میکنند که دولت امریکا در سالهای
اخیر هدف اصلی خود را تعدیل کرده و کمکهای فنی اصل چهار را برای جلوگیری از
کمونیزم به کار برده است. به عقیده من این انتقاد
سوءتعبیری است که در فلسفه وجود اصل چهار میشود زیرا چنانکه اطلاع دارم
یکی از هدفهای اصل چهار در همان آغاز کار جلوگیری از پیشرفت کمونیزم و بهبود رویه
دموکراسی بوده است ویکی از دلائلی که موید این نظر است اظهار شخصی پرزیدنت ترومن است که در کتاب خاطرات خود مینگارد:
«برنامه اصل چهار یک اقدام عملی برای نشان دادن
رویه ما نسبت به کشورهائی بود که مورد خطر سلطه کمونیزم قرار گرفته بودند. این
برنامه با سیاست ما در جلوگیری از بسط کمونیزم در جهان آزاد منطبق است که باید
آنها را کمک کنیم تا از وسائل کافی برای تهیه غذا و مسکن و سایر تسهیلات زندگانی
برخوردار باشند و بطریق صحیح توسعه اقتصادی پیدا
کنند. این برنامه یک نحو کوششی است که نه تنها برای فهمانیدن رویه و مرام دموکراسی
به مردم جهان به عمل میآید بلکه منظورش آن است که فوائد تشریک مساعی عاقلانه را
در بهبود وضع زندگانی عملا نمایش دهد.»
آیا در این اظهار نکته
نامناسبی است؟ امروز امریکا به کشورهائی کمک مینماید که رنگهای گوناگون سیاسی
دارند و حتی کشورهای کمونیستی یوگسلاوی و لهستان نیز به میزان قابل توجهی از کمکهای
امریکا برخوردار هستند. اما آیا میتوان مسئله کمکهای فنی را بکلی از رویه سیاسی
ملل مبرا و مجزا نگاهداشت و آیا اگر منظور حقیقی آن باشد که به مللی که تازه سر
بلند کردهاند مساعدتی بشود ممکن است سطح زندگانی سیاسی آنها را از خاطر محو ساخت
و آیا این خود نمونه کمال انسانیت نیست که بشر به همنوع خود کمک کند که به یک
زندگانی مرفه بتمام معنی و مفهوم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نائل آیند؟
اما استدلالات این اشخاص
از این مرحله هم تجاوز میکند و وقتی به حدود سخافت میرسد که دعوی میکنند کمکهای
خارجی هرگز نباید به مسئله فراهم ساختن وسائل دفاع نظامی
وارد شود و منحصراً باید به رفع احتیاجات نوع انسان برسد. این
استدلال خود برهان سخافت خویش است زیرا
یکی از مهمترین نیازمندیهای اساسی بشر ایجاد محیط صلح و امنیت است تا بتواند بیدغدغه
برای پیشرفت کشور خویش بذل مساعی نماید و از یک نظر میتوان گفت که نیازمندی آدمی
به امنیت از احتیاج وی به غذا و مسکن بیشتر است زیرا اولین شرط تولید مواد غذائی و
تهیه مسکن چیزی جز وجود امنیت نیست.