در
فصل پنجم درباره قتل ناجوانمردانه مرحوم رزمآرا نخستوزیر وقت که در مجلس ترحیم
یکی از روحانیون در مسجد شاه اتفاق افتاد ذکری رفته است. چند روز قبل از آن واقعه،
نخستوزیر فقید از انگلیسها پیشنهادی مبنی بر تقسیم منافع نفت براساس ۵۰ درصد دریافت کرده بود. یکی از مشاورین رزمآرا
اظهار کرده بود که باید پیشنهاد انگلیسها در مجلس مطرح شود و افکار عمومی کمی
تسکین یابد، ولی رزمآرا گفته بود که بهتر آن است که اندکی صبر و حوصله به کار برد
تا حرارت و احساسات مردم تخفیف یابد و آنگاه پیشنهاد را در مجلس اعلام نماید. ممکن
است همین تصمیم موجب مرگ او شده باشد ولی درهرحال شک نیست که انگلیسها در تسلیم
این پیشنهاد کمی تأخیر کرده بودند و در آن موقع روح ناسیونالیسم در ملت ایران
کاملا بیدار گشته و افکار عمومی متفقاً طرفدار ملی کردن صنعت نفت شده بود.
اگر
پس از ملی شدن صنایع نفت ایران سیاست عاقلانهای اتخاذ شده بود، ممکن بود انتظاری
که برای افزایش فوری عواید خود از نفت داشتیم صورت وقوع پیدا کند و این خود نعمتی
بود، زیرا هزینه کارهای توسعه وعمران را فراهم میساخت. اما بطوری که در فصلی پنجم
ذکرشد اوضاع کاملا برعکس انتظار ما پیش آمد. شاید این نکته خود مبین خویش باشد که
برخلاف رویه پدرم که چندین بار شخصاً از آبادان بازدید کرده بود مصدق هیچگاه فکر
مسافرت به مراکز صنعتی نفت را که درباره آنها اینهمه سخنسرائی میکرد به مغز
خویش راه نداد.
اینك
به گذشته نظرافکنده ببینیم در دوره زمامداری مصدق از منابع نفت خود چه استفادهای
کردهایم؟ مدتی پیش از آنکه مصدق بر سر کار آید یعنی در سال ۱۳۲۸ سازمان برنامه تأسیس یافت و
بموجب قانون مربوط به آن، شرکت نفت ایران با سرمایه دولت تشکیل گردید تا به عملیات
اکتشافی نفت اقدام نماید. وقتی در سال ۱۳۳۰ صنعت نفت را ملی اعلام
کردیم شرکت ملی نفت ایران را تشکیل دادیم و در سال ۱۳۳۲ شرکت نفت ایران به شرکت ملی
نفت ایران ملحق گردید.
در سال ۱۳۳۰ که مصدق زمامدار شد شرکت ملی نفت ایران را در
اختیار داشت که مشغول کار بود و دارای هشت منطقهٔ نفت و دو پالایشگاه و دو دستگاه
و خطوط لوله نفت ومحل صدور و وسائل حمل ونقل مواد نفتی درداخله کشور و لوازم
اکتشاف و ۵۰،۰۰۰ تن کارمند و مؤسسات و وسایل رفاه آنها بود. در
طول بحران نفت شرکت ملی نفت ایران در مقابل تمام موانع و مشکلات، مناطق نفت و
پالایشگاه و مؤسسات فرعی خود را در کمال خوبی حفظ واداره کرد و کلیه کارمندان و
کارگران ایرانی خود را نگهداری نمود. همچنین احتیاجات داخلی نفت را نیز بدون وقفه
مرتفع ساخت و این مسئله با توجه به سیاست مصدق که منجر به کمبود فاحش ارز خارجی
شده بود اهمیت مخصوص داشت و در حقیقت هر چند مضیقه اقتصادی، شرکت ملی نفت ایران را
مجبور ساخته بود که به انواع طرق در هزینهها صرفه جوئی کند، باز موفق شده بود که
وسایل حمل ونقل نفت را در داخله کشور توسعه بخشد.
از اقدامات فوق که صرف نظر شود ترازنامه عمل
بسیار تیره و اسفناک بود و باید یک صنعت عظیم را که یکی از مراکز مهم تولید نفت
جهانی بود درنظر آوریم که کارش به رساندن نفت به داخله کشوری مانند ایران که تازه
قدم به راه پیشرفت نهاده منحصر گشته است، و بزرگترین پالایشگاه نفت گیتی را پیش
چشم آوریم که عاطل و بیکار و بدون حرکت و جنبش افتاده است و آن دستتنگی عجیبی را
که در اثر آن پیش میآمد در ذهن خود متصور سازیم
که حتی توانایی اکتشاف و تجسس ذخائر نفتی که آینده صنعت بیوجود آن غیرممکن بود
وجود نداشت.