بین
مراکزی که برای تحصیلات عاليه به وجود آمده است اعتقاد قطعی من آن است که باید اصل
رقابت و مسابقه حکمفرما باشد و برای ایجاد یک چنین روحیهای درمیان استادان که به
کار تدریس و تتبع و راهنمائی و هدایت معنوی و دینی دانشجویان میپردازند، باید از
هرگونه تشویق و ترغیب فروگذاری نشود.
در
اجرای این منظور یعنی ایجاد رقابت علمی شیوه پسندیدهای است که باید در دستگاههای
آموزش و پرورش کشورما به کار بسته شود و آن این است که در ایران دانشگاهی بوجود
آید که طبق روش معمول در کشور آمریکا دستهای از استادان آمریکائی به کار تعلیم و
تربیت بپردازند و تصور میکنم شهر زیبای شیراز که موقعیت مخصوصی دارد برای این کار
مناسب باشد و بتوان یا دانشگاه فعلی شیراز را به این ترتیب بسط و توسعه داد و یا
مؤسسه جدیدی که با این اسلوب اداره شود در آنجا بنیاد نهاد.
یک
چنین دانشگاهی که با روش آمریکائی در ایران تأسیس شود، جوانان ایرانی را از مسافرت
به خارج کشور برای ادامه تحصیلات عالیه بینیاز خواهد ساخت. در سال ۱۳۳۹ متجاوز از ۱۴،۰۰۰ نفر جوان ایرانی در خارج از
کشور مشغول تحصیل
بودهاند وقسمت عمده آنها دوره عالی را طی میکردند. از این عده در حدود ۴،۰۰۰ نفر در آمریکا و بقیه در کشورهای آلمان غربی
،انگلستان ،فرانسه، اطریش و سایر کشورهای اروپائی به تحصیل اشتغال داشتند. در آن
سال تقریباً یک سوم از مجموع دانشجویان کشورهای خاورمیانه را که در آمریکا مشغول
کسب معلومات بودند، دانشجویان ایرانی تشکیل میدادند. این کثرت نسبی در مقام خود
بسیار مهم است ولی چنانکه خواهم گفت جنبه مثبت و منفی هم دارد که باید مورد توجه
قرار گیرد. از یکطرف موجب کمال رضایت است که میبینم عده زیادی از دانشجویان ما
در رشتههائی تحصیل میکنند که مایه رفع نیازمندیهای برنامه عمرانی و توسعه ما
است، چنانکه بیش از نصف محصلین ایرانی مقیم آمریکا در رشتههای علوم و مهندسی و
مهندسی کشاورزی تحصیل میکنند و بسیاری هم رشتههای کشاورزی و تعلیم و تربیت و
بازرگانی وسایر موادی را که مستقیماً به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ما ارتباط دارد
انتخاب کردهاند.
در این مورد باید ناگفته نگذاشت که مؤسسه
غیرانتفاعی (جمعیت آمریکائی دوستداران خاورمیانه) نیز به دانشجویان ما برای انتخاب
رشته تحصیلی و معرفی و ثبتنام آنها در دانشگاهها مساعدت و راهنمائیهای لازم
نموده است و این مؤسسه تاکنون این خدمت را ادامه میدهد و هر سال چندین صد نفر از
محصلین ایرانی به شعبه مؤسسه مزبور در تهران مراجعه میکنند و از صلاح اندیشی و
سایر کمکهای آن چنانکه سابقاً ذکر شده است برخوردار میگردند.
اعتقاد قطعی پدرم آن بود که جوانان ایرانی برای تکمیل معلومات عالیه
به کشورهای خارج اعزام شوند و من نیز این فکر را دنبال خواهم کرد ولی پوشیده
نمیتوان داشت که عدهای از جوانان ایرانی که به خارج میروند توانائی آنکه خویشتن
را با اوضاع اجتماعی کشور خودشان همآهنگ و سازگار سازند از دست میدهند و در
نتیجه یا به وطن خویش مراجعت نمیکنند و یا اگر بازگردند در اندیشه آنند که بار
دیگر جلای وطن کنند و در کشورهای خارج مقیم گردند.