در
مغرب دخترها قسمتی از فن خانهداری را در مدرسه و قسمت بزرگ آن را در خانه از
مادران خود یاد میگیرند.اما در کشور ما که تازه وارد مرحله پیشرفت و ترقی شده است،
قضیه بر عکس است و بسیاری از خانوادههای ایرانی حتی آنها که تربیت یافته و
استطاعت مالی هم دارند درامر تغذیه و بهداشت و نگاهداری کودک معلوماتشان بسیار
مختصر و محدود است و در نتیجه دختر ایرانی برای اداره خانه و فرزندان خویش دچار
دشواریهائی میشود که باید در مدرسه اصول وقواعد آن را یاد گیرد و اطلاعات لازم به
دست آورد و از همین جهت دروس مربوط به خانهداری بجای آنکه جنبه تفنن داشته باشد
باید در دبیرستانها بعنوان دروس بسیار ضروری و واجب تلقی گردد.
به عقیده
من تمام شاگردان دبیرستانها نه تنها باید اصول علوم طبیعی را بیاموزند بلکه به
تمرین و آزمایش در حرفههای مختلف بپردازند و برای اجرای این نیت باید در هر
دبیرستان کارگاههائی تأسیس شود تا دانشآموزان در ضمن تعلیم به ساختن اشیاء
سودمند نیز مشغول باشند. مثلا به ساختن هزاران اسباب بازی ساده که برای کودکان ما
بسیار لازم است و در کشور به اندازه کفایت به دست نمیآید بپردازند و دستهای از
آنها چنانکه در سایر کشورها و مخصوصا آمریکا مرسوم است به نشر مجله مخصوص دبیرستان
که حاوی اطلاعات مربوط به محیط علمی و ورزشی دبیرستان باشد اقدام کنند.
نخستین
نکتهای که در موضوع تحصیلات عالیه در کشور ما جلب توجه میکند توسعه و تحول عجیب
دانشگاه تهران است که بدون تردید در ردیف اول مؤسسات تربیتی خاورمیانه بشمار میرود.
دانشمندان خارجی غالباً درباره زیبائی محوطه دانشگاه و وسعت دانشکدهها و توسعه
سریع فعالیتهای علمی آن به تمجید وستایش پرداختهاند. دانشگاه تهران علاوه بر
محوطه بزرگ فعلی مقدار زیادی زمین و مؤسسات مختلف دارد و با فاصله اندکی در شمال
آن در قطعه زمین نسبتاً بزرگی به ساختمان چندین دستگاه عمارت برای سکونت دانشجویان
و سایر وسائل آسایش آنها اقدام شده و همین اقدام نمودار بارز تحولاتی است که در
وضع اجتماعی دانشگاه که سابقاً برای سکنای دانشجویان وسائل نداشت پدید آمده است.
از
نظر پایه علمی و ادبی نیز دانشگاه تهران به ترقیاتی که مایه مسرت من است نائل
گردیده و هر چند در این قسمت آن سرعتی را که در سایر مظاهر آن بوجود آمده نداشته
است ولی در علوم و ادبیات با برنامههای متناسب با عصر امروز رو به کمال رفته است.
در مورد این مؤسسه بزرگی علمی میخواهم شش نکته اساسی را که برای آینده این
دانشگاه وسایر دانشگاههای کشور بسیار مؤثر است گوشزد کنم:
نکته
اول این است که بعضی از استادان ما مقام خود را بالاتر از آن میدانند که کسی
جسارت آن را داشته باشد که در عقاید آنها به مباحثه و اظهارنظر بپردازد و یا
دانشجویان وقت گرانبهای آنان را با پرسشها و تمنای رفع دشواریها تلف نمایند.
این
قبیل استادان به کلاس آمده و درسی میدهند و شاید در ذهنشان اینطور خطور میکند
که اگر دانشجویانی نسبت به مسئله ای که استاد در آن اظهار عقیده کرده دلائلی و
شواهدی بخواهد و یا مطلب عنوان شده را طوری دیگر توجیه و تفسیر نماید از حدود ادب
تجاوز کرده است. این استادان گاهی نیز بدون آنکه قبلا اطلاعی داده باشند سر درس
خویش حاضر نمیشوند و از تعیین وقتی که دانشجویان بتوانند برای رفع اشکالات خویش
به آنها مراجعه کنند خودداری مینمایند و جز در همان ساعات تدریس در محوطه دانشگاه
دیده نمیشوند. خوشبختانه عده اینگونه استادان زیاد نیست و سایر همکاران آنها این
رویه را ناپسند و مذموم میشناسند ولی هرچه دستگاه علمی ما بزرگتر و وسیعتر میشود
باید اطمینان داشته باشیم که استادان وظیفه اصلی و بدوی خویش را که تربیت و هدایت
جوانان است و برای انجام این خدمت تعهد اخلاقی و وجدانی دارند فراموش نمیکنند و
از اجرای آن شانه تهی نمینمایند.