صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۹

(۱۳۵)



اما در مسئله دموکراسی اجتماعی باید ناگفته نگذارم که پس از پایان تحصیلات که از سوئیس به ایران بازگشتم وضع اسف‌انگیز مردم بینوای کشور توجه مرا بشدت جلب کرد و دیدم با وصف پیشرفت‌های وسیعی که در نتیجه مساعی پدرم بوجود آمده، باز در کشور ایران عده‌ای از گرسنگی می‌میرند و عده‌ای محل سکنا ندارند و تقریباً عریان زندگی می کنند. این مناظر دلخراش روح من را شکنجه می داد و در دل من تأثیری عمیق می‌کرد و هرچند در دوره تحصیلات خود در دانشکده افسری امور مربوط به رفاه عمومی جزو کارهای من نبود باز فکر من همواره متوجه زندگی اسف‌انگیز مردم کشور بود و می‌دیدم نه شرط انصاف این است که حیات مردم این طور با بدبختی و بی‌ثمری تلف شود و نه برای آینده کشور من ادامه چنین وضعی قابل تحمل تواند بود. وقتی اندیشه می‌کردم که برخی از مردم خودخواه و خویشتن‌بین ایران از اوضاع نگران نیستند و حتی ادامه آن را مجاز می‌دانند بر پریشانی خاطر و خشم من افزوده می‌گشت.

یاد دارم که بمجرد رسیدن به مقام سلطنت عصر یکی از روزهای سرد زمستان عده‌ای از نمایندگان مجلس را احضار کردم و با صراحت و بدون پرده به آنها گفتم که من حاضر نیستم اشخاصی مانند بعضی از نمایندگان حاضر را ببینم که از مزایای مختلف برخوردار باشند و هر روز بر ثروت خود بیافزایند و لذائذ مادی آنها را فربه و شاداب سازد و در جوار آنها عده‌ای در فقر و فلاکت به جان کندن متمادی که نامش زندگی باشد مشغول باشند.

روز بعد بعضی از همان نمایندگان شهرت دادند که افکار کمونیستی درمن راه یافته است. اگر این سخنان من کمونیستی باشد من از کمونیست بودن تحاشی نخواهم داشت ولی حقیقت این است که آن روز این شهرت را نمایندگانی داده بودند که نه تنها به منافع شخص خویش توجه دوراندیشانه نداشتند بلکه فکر حفظ منافع کشور در مخیله آنها خطور نمی‌کرد.

امروز از زمانی که من عوامل پنج‌گانه را برای تأمین عدالت اجتماعی ضروری اعلام کرده‌ام پانزده سال می‌گذرد. با فکر من هر یک از افراد ایرانی از زن و مرد و کودک حق دارد که از این عوامل پنجگانه به حداقلی که احتیاجات وی را مرتفع سازد بهره‌مند باشد، و این عوامل پنج‌گانه عبارت از: خوراک -  پوشاک -  مسکن - فرهنگ و  بهداشت است. البته اگر کسانی بوسائل مشروع بتوانند بیش از این حداقل بدست آورند چنان‌که بسیاری در همین وضع هستند کسی مانع آنها نخواهد بود ولی بدون هیچ‌گونه چون و چرا و بدون اندک توجه به عواقب احتمالی آن بنظر من باید درآمد مردم آنقدر باشد که خود و خانواده آنها از این عوامل پنج‌گانه استفاده کنند و اگر برای عده‌ای این‌قدر هم میسر نباشد، آن‌وقت باید دولت یا مؤسسات خیریه بطور انفرادی یا توأماً قدم پیش نهاده و این لوازم حیات را برای آنها فراھم بسازند.

چیزی بیش از این مرا خشمگین نمی‌سازد که از دهان مردم مستغنی و پرمدعا و باتشخص بشنوم که بگویند علت فقر و نیازمندی کثیری از مردم کشور من تنبلی آنها است. این نحو استدلال کهنه و فرسوده به‌هیچوجه معقول و قابل پذیرفتن نیست. برسبیل مثال کودکی را به خاطر می‌آورم که در قریه‌ای که مدرسه نداشت زندگی می‌کرد. این کودک بدون راهنمائی معلم به همان نحو که پدرم کرده بود خواندن و نوشتن فارسی را فراگرفت و پس از آن خواندن و نوشتن انگلیسی را پیش خود آموخت. البته می‌دانم که این کودک نبوغ ذاتی و استعداد فطری داشت ولی برای من مایه فخر است که می‌بینم اکثریت مردم کشور من افرادی زحمتکش و با پشت‌کار هستند و اگر تنبلی و سستی در کار را باید در جائی سراغ کرد، میان ثروتمندان تن‌پرور این صفات مذموم را آسان‌تر می‌توان یافت.