بسال
۱۲۶۸
یعنی پنج سال پس از جلوس ناصرالدین شاه قاجار به سلطنت اولین دارالفنون دولتی
ایران به همت و مجاهدت شادروان میرزا تقی خان امیرکبیر صدراعظم دانشمند و ترقیخواه
آن پادشاه در تهران تأسیس یافت. این دبیرستان دولتی برای تعلیم و تربیت درباریان و
افسران ارتش و اطباء و مهندسین تأسیس یافته بود و در سالهای
اولیه برای تدریس از معلمین اروپائی و مشاورین نظامی فرانسوی که برای اصلاح
تشکیلات اداری و آرتشی به ایران آمده بودند استفاده میشد و برنامه درسی آن مشتمل
بود بر رشتههای زبان لاتین و فرانسه - ریاضیات - شیمی - داروسازی - طب - معدنشناسی
- تعلیمات نظامی و اندکی بعد زبان فارسی و عربی و فقه اسلامی و حقوق نیز به آن
افزوده شد. تا سال ۱۲۷۳
جمعاً ۱۶۰ تن
دانشجو در این دبیرستان مشغول تحصیل بودند و از بین آنها ۱۱۰ نفر به اخذ گواهینامه رسمی توفیق یافتند.
راجع
به مسافرتهای ناصرالدین شاه قبلا سخن راندهام و شک نیست که آن سفرها موجب بیداری
ایرانیان و توجه آنان به لزوم تجدید رویه تعلیمات و اقتباس اصول نوین گردید.
ناصرالدین شاه عدهای از جوانان ایرانی را برای کسب معلومات به اروپا گسیل داشت و
این جوانان از سال ۱۲۷۵ که پس از فراغ از تحصیل به میهن خود بازگشتند
با همکاری عدهای دیگر از دانشمندان ایران به تشکیل مجامعی برای تنظیم و تجدید
برنامه دبستانها و دانشکدهها پرداختند. در سال ۱۲۸۱ دانشکده علوم سیاسی در
تهران تأسیس یافت و قانون مشروطیت در سال ۱۲۸۶
هجری قمری وظیفه دولت را در تعمیم معارف و تعلیم و تربیت موکد ساخت و در فاصله سالهای
۱۲۹۰ و ۱۲۹۱ مجلس شورای ملی لایحه تشکیل
وزارت فرهنگ و تعلیم و تربیت عمومی را به تصویب رسانید.
با
این حال در سال ۱۳۰۰
یعنی کمی پس از کودتای پدرم در سراسر کشور بیش از ۴۴۰ باب دبستان ابتدایی دولتی
با ۴۳،۰۰۰ محصل و ۴۶ باب دبیرستان دولتی با
۹،۳۰۰ دانش
آموز و یک دانشکده با ۹۱
دانشجو مشغول اشاعه معارف نبود و پدرم که این عده محصل و دانشجو و مدرسه را با
احتیاجات کشور متناسب نمیدید به بسط و توسعه و تکثیر دبستانها و دبیرستانها همت
گماشت و نتیجه مساعی او آن بود که در سال ۱۳۱۱ عده دبستانها و دبیرستانها به سه برابر عده
سال ۱۳۰۱ و
در سال ۱۳۲۱ به
شش برابر بالغ گردید وعده محصلین و دانشجویان نیز تقریباً به همان نسبت افزایش
یافت. در سال ۱۳۱۱ شمسی فقط سه مدرسه عالی در
ایران وجود داشت ولی در سال ۱۳۲۱
عده مدارس عالیه که عبارت از مدرسه کشاورزی و مهندسی و دانشکده افسری و دانشسرا
(که اولین دانشسرای دخترانه هم جزو آن بود) و دانشگاه تهران بود چهار برابر گردید.
تأسیس دانشکده افسری یکی از اقدامات مهم رضاشاه برای تربیت افسران با سبک نوین بود
که فنون نظامی را با پرورش ملکات فاضله و میهنپرستی حقیقی فراگیرند.
در
مسئله بسط تعلیم و تربیت، رضاشاه به ساختن دبستان و دبیرستان و تربیت معلم و اعزام
دانشجویان به کشورهای خارج اکتفا نکرد، بلکه فلسفه آموزش و پرورش و رویه تعلیماتی
کشور را تغییر شگرف داد و تحولی عمیق و معنوی در این سازمان بزرگ به وجود آورد.
بعقیده
پدرم وظیفه نخستین آموزش و پرورش خلق و ایجاد روح میهنپرستی در دل جوانان کشور
بود و بدون وجود یک چنین روحیه نیرومندی آرمانهائی که برای تجدید حیات کشور داشت
صورت وقوع پیدا نمیکرد. بعقیده او اقتباس تمدن و فرهنگ نوین تنها به تغییرات
ظاهری مانند احداث کارخانه و راه آهن و
خیابانهای اسفالت شده نیست بلکه باید در فرهنگ و معنویات ملت ایران نیز تغییرات
کلی به عمل آید وتوفیق در این عملی بسته به درجه عمق و بسط دامنه آن تغییرات اساسی
است. از همین جهت در همان ایام که بناهای کهن و تاریخی را حفظ و مرمت میکرد و به
ابهت و شکوه نخستین میرساند طرز فکر و عمل مردم را نیز عوض میکرد تا عظمت گذشته
ایران با آینده روشن و درخشانی که برای آن میخواست همآهنگ گردد.