در انتخابات عمومی (اگر بتوان آن را انتخابات
عمومی نامید) رأی دهندگان حق انتخاب نماینده بمعنی واقعی آن را ندارند زیرا در
صورت اسامی داوطلبان نمایندگی فقط نام افراد حزبی که بر سر کار است ذکر شده است و
فقط از نظر حفظ ظاهر مردم را به اصرار یا به حکم مجبور میکنند که بروند و رأی خود
را در صندوق بریزند و در پایان این عمل مقامات مسئول با مباهات بسیار اعلان میکنند
که مثلا صدی نود و نه (۹۹%) از آراء به نفع حزب دولتی بوده است. در حیرتم
که آیا بدین وسائل میتوان امر را به چند تن از طبقات فاضله اجتماع مشتبه ساخت.
در ادوار گذشته مردم آزاد گیتی دموکراسی را یک
امر سیاسی میدانستند. چنانکه جان لاک فیلسوف بزرگ قرن هفدهم که درباب حقوق فردی
صاحب مکتب و عقیده است در آثار خویش مخصوصاً به حقوق سیاسی تکیه دارد و اعلان
آزادی امریکا در قرن هیجدهم نیز حقوق سیاسی افراد معمولی را تضمین وتأیید میکند.
درآن زمان اعتقاد عمومی این بود که اگر مردم از موهبت آزادی و مساوات برخوردار
باشند میتوانند احتیاجات اجتماعی و اقتصادی خود را نیز در اثر ابتکار و آزادی
انفرادی تأمین کنند. این نظر در آن زمان که هنوز تشکیلات اقتصادی و فنی نسبتاً
ساده و بدوی بود معقول جلوه میکرد ، زیرا خانواده واحد تولید به شمار میرفت و
افراد خانواده بدست خویش قسمت عمده احتیاجات خود را فراهم میساختند.
ولی پیشرفت علوم و فنون جدید مسیر زندگانی و
طرز کار را کاملا تغییر داد و کارخانههای عظیم ایجاد شد و حتی در قسمت فلاحت
سرمایههای بزرگ برای تهیه ماشینهای کشاورزی در نواحی فلاحتی به کار افتاد و
امکان افزایش میزان تولید را بوجود آورد. با این کیفیت ظاهر قضیه آن بود که اختیار
کار و فعالیت اقتصادی یک فرد از کف وی بیرون رفته است و در اثر این سلب اختیار به
نظر من فرد عادی کاملا حق داشت که برای تضمین حقوق سیاسی و اقتصادی خود پافشاری
نماید.
پیشرفت علم نه تنها وضع زندگی و نحوه کار و
قدرت تولید افراد را تغییر داد، بلکه در طرز انتقال و نشر افکار نوین نیز انقلابات
شگرفی ایجاد نمود و مخابرات تلگراف، راه آهن، روزنامه، تلفن، رادیو، اتومبیل، هواپیما
و پست هوائی و سینما و نظائر این اختراعات نوین افکار مردمی را که در قارههای
مختلف زندگانی میکردند به یکدیگر نزدیک و مربوط ساخت و نخستین بار در تاریخ بشریت
نشر و ابلاغ سریع افکار مهم به میلیونها از افرادیکه هنوز خبری از آن نشنیده
بودند امکان پذیر گردید. نتیجه این روش نوین آن بود که تشنجات اجتماعی جدیدی
جایگزین مناسبات و روابط ثابت گذشته گردید. در سابق ممکن برد که فقر و غنا چندین قرن در جوار یکدیگر بدون ایجاد تشنج وجود
داشته باشد و مردم بینوا و دارنده با هم زندگی کنند ولی
پیشرفت وسائل مواصلات نوین و اطلاع مردم به وجود فراوانی در یک سوی جهان و قحطی و
تنگی معیشت در سوی دیگر باعث ایجاد تشنجات و عدم رضایت گردید.
مردمی که در کشورهای فقیر زندگی میکردند،
برافرادی که چند هزار فرسنگ دورتر در نعمت و رفاه به سر میبردند غبطه میخوردند و
نتیجه این حسرت و حسد آن بود که صدها میلیون از افراد بشر توقعات و انتظارات تازهای
پیدا کرده و آمال و آرزوهائی که با محیط زندگی آنان تناسب و ارتباطی نداشت به مقام
بروز و ظهور آوردند.
بدون
تردید این بیصبری افراد عادی در عین آنکه خطرناک بود روزنه امیدی نیز به روی آنها
میگشود. متفکرین جامعه بشری دریافتند که حصول استقلال سیاسی برای مردمی که در
مضیقه شدید اقتصادی بسرمیبرند مفھوم واقعی ندارد.