صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۹

(۱۶۱)



گذشته از اقداماتی که باید برای ازدیاد محصول به عمل آورد باید طریقه بهتر و عملی‌تری برای جمع‌آوری و انبار کردن محصول اتخاذ نمائیم و ششمین نیازمندی بزرگ کشاورزی نیز همین است. در این مورد اهمیت ایجاد سیلو و کارخانه‌های کنسروسازی کشور که در فصل هفتم به آنها اشارہ شد و اداره استاندارد که در بهبود کارهای صادراتی کشاورزى خدمتی ارزنده را به عهده دارد آشکار می‌شود. با وجود این باید در طرز جمع آوری و نگاهداری غلات که اینک در دهکده‌های ما معمول است اقدامات وسیع و دامنه‌داری به عمل آید.

هفتمین نیازمندی کشاورزی ایران ایجاد طرق ارتباط و مواصلات بین ۵۰،۰۰۰  قریه دهکده ایران با جهان خارج است، زیرا هرگاه در دهکده‌ای که محصولش کمی بیش از مصرف ساکنان آن باشد بتوان با به کار انداختن وسائل جدید میزان تولید آن را دو برابر ساخت، جز آنکه محصولات آن دسترس به بازار داشته باشد، از آن اقدام نفعی متصور نیست و اگر کشاورزان ما در نتیجه اتخاد اصول نوین به افزایش محصولات خود همت کنند ولی بواسطه موجود نبودن وسائل نقلیه هر چه درو و خرمن کرده‌اند در همان دهکده فاسد شود چه نتیجه‌ای عاید کشور خواهد گشت؟

در فصل سابق درباره تدابیر و اقداماتی که برای بسط و توسعه طرق مواصلات داخلی و خارجی به عمل آمده بحث شده و در این‌جا بمناسبت مقام اشاره‌ای به این موضوع شده است تا اهمیت بسط و توسعه طرق ارتباطی و مواصلات از نظر کسی دور نماند.

اکنون به هشتمین نیازمندی کشاورزان ایران می‌پردازیم و آن مسئله تغییر و تحول وضع زندگانی مردم روستا است. باید بخاطر داشت که دهکده‌های ایران دارای خصوصیات بسیار دلپذیری هستند چنان‌که ذکر نام دهکده‌های ایرانی در نظر من کوشک‌هائی را مجسم می‌کند که با درخت محصور است و جویباری از میان آن می‌گذرد وسایه و روشن مطبوع بوجود می‌آورد و کلبه‌ها با قالی‌های رنگارنگ مزین و ظروف براق مسی و برنجی بدیوار اطاق‌ها آویخته وباغ‌ها پر از تاک بارور و میوه‌های گوناگون است. پیرمردان در کنار جوی‌ها راحت نشسته و زنان به گفتگو و کودکان به بازی اشتغال دارند.

با آنکه من از بینوائی و بیماری و بی‌سوادی بسیاری از روستائیان همیشه نگران بوده‌ام ولی باید اعتراف کرد که این مردم کمتر خطر گرسنگی داشته‌اند و سادگی و بی آلایشی حیات برای آنها نعمت‌های مغتنم و گرانبهائی بوده است. زندگانی دهکده‌نشین‌ها کیفیت و مشخصاتی ویژهٔ خویش دارد. اساس و واحد اجتماعی این روستاها خانواده است و معاشرت‌ها و روابط اجتماعی افراد بسیار طبیعی است و مانند شهرنشینان رسمی و ظاهری نیست.

قسمت بزرگی از ایام حیات روستائیان صرف پرورش می‌شود که تربیت نباتات و درختان و مواشی و کودکان شامل آن است.

مردم دیگر کشور من بدون شک زندگی روزانه دهکده‌های ایران را بی‌حادثه و ساکن و متأنی می‌دانند چرا که مردان بیشتر ایام سال را در مزارع می‌گذرانند و همینکه هوا تاریک می‌شود به دهکده بازگشته و گاهی در قهوه خانه آنجا فنجانی چای نوشیده و به خانه و بستر می‌روند و سحرگاهان با اولین بانگ خروس چشم می‌گشایند. روزهای جمعه که روز آسایش است یا به مسجد می‌روند و یا در پرتو آفتاب نشسته و چپق می‌کشند و یا اگر هوا گرم باشد زیر سایه درختان می‌آسایند. گاهی یکی از آنها در باب وضع هوا یا محصول یا مشکلی که برای وی پیش آمده یا شرح مسافرت دوستی که به اماکن متبرکه به زیارت رفته است سخنی می‌گوید و دیگران نیز کلمه ای بر آن می‌افزایند. زن‌ها باتفاق شوهران خود به کشتزار می‌روند و یا در خانه مانده به آشپزی و شست و شو و مواظبت کودکان و یا قالی‌بافی می‌پردازند. در فصل زمستان که در اکثر نقاط ایران در کار کشت و زرع وقفه پیدا می‌شود چرخ زندگی روستائیان آهسته‌تر و بی جنب و جوش تر می‌گردد. مرد ها اغلب به قهوه‌خانه می‌روند و خانواده آنها عموماً در خانه‌های کوچك خود می‌مانند.