صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۹

(۱۴۹)



البته ملاکینی بطور استثناء یافت می‌شوند که به وظیفه اجتماعی خویش وقوف دارند ولی رویهم‌رفته این طبقه از مالکین طفیلی‌های اجتماع هستند که چنان‌که ذکرخواهد شد دوران نعمت و ناز و سروری آنان در شرف زوال است.

بر خلاف طبقه فوق قسمت دیگر از ملاکین معمولی هستند که هر یک مالک یک یا چند قریه‌اند و غالباً در همان قراء با کشاورزان و روستائیان زندگی می‌کنند و هرچند بعضی از آنها خودپسند و خویشتن‌بین هستند ولی اکثریت آنها در رفاه حال روستائیان و خانواده آنها غالباً کمال علاقه‌مندی را نشان می‌دهند و اغلب با طیب خاطر زمین برای ساختمان آموزشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و مساجد اهداء می‌کنند. اکثر دهات و قراء آباد کشور متعلق به همین مالکین کوچک است.

آمار صحیحی از مساحت املاک  و اراضی موقوفه در دست نیست، ولی احتمالا بیست درصد از اراضی مزروعی کشور ایران بطور ابدی وقف به امور خیریه و مذهبی است. تولیت اداره این‌گونه املاک اکثرا به عهده روحانیون است. ولی دولت حق دارد در کار آنان نظارت نماید. روحانیون غالباً برای تمشیت امور موقوفات مزبور اشخاصی را بعنوان مباشر معین می‌کنند که بسیاری از آنها افراد صالح و با وجدان‌اند و بعضی هم از حدود اختیارات خویش خارج شده و از آن سوء‌استفاده می‌کنند.

املاک خالصه دولتی و سلطنتی رویهم‌رفته در حدود ده درصد از اراضی مزروعی کشور را تشکیل می‌دهد. املاک خالصه دولتی عبارت از قراء و مزارعی است که در طی قرون از طریق خرید و توقیف و لشکرکشی و پیشکشی و یا به علت بلاصاحب بودن آنها به دولت تعلق یافته است. این املاک خالصه بوسیله کشاورزان کشت و زرع می‌شود و دولت در آنها عنوان مالك دارد. املاك خالصه به وضع نامطلوبى اداره می‌شود و وضع کشاورزان این املاک از وضع روستائیانی که درد‌هات متعلق به ملاکین عمده زندگانی می‌کنند بهتر نیست.

سهم مالکانه دولت كه بوسیله مباشرین خود وصول می‌کند با سهم ملاکین خصوصی تفاوتی ندارد. در بعضی موارد نیز دولت املاک خالصه را به اشخاص اجاره می‌دهد و این مستاجرین سهم دولت را از کشاورزان وصول می‌نمایند.

این رویه برای کشاورزان بسیار زیان‌آور است زیرا مستاجرین دولت هیچ‌گونه علاقه‌ای به آبادانی ملک ندارند و یگانه توجه آنها به نفع شخصی خودشان است. بهترین طريق حفظ منافع حقیقی دولت و کشاورزان آن است که این املاک بین خردہ مالکین تقسیم شود.

املاک سلطنتی دیه‌ها و قرائی است که پدرم خریداری کرده و به شخص من تعلق دارد، و اینک بوسیله بنیاد پهلوی اداره می‌شود. بطوریکه در فصل پیش اشاره کرده‌ام عايدات این املاک صرفاً در امور خیریه و عام‌المنفعه صرف می‌گردد و نسبت به آنها برنامه وسیعی در شرف اجرا است که به آن اشاره خواهد رفت. بقیه املاک مزروعی ایران که در حدود بیست درصد از مجموع اراضی قابل زرع کشور است به کشاورزان خردہ مالك تعلق دارد. در بعضی موارد قطعاتی از اراضی اطراف یک قریه و در برخی دیگر تمام اراضی یک یا چند قریه به کشاورزان تعلق دارد و همان‌طور که برنامه تقسیم املاک توسعه پیدا می‌کند اتصالا بر تعداد این کشاورزان خرده مالک افزوده می‌گردد.

چنان‌که در پیش گفته شد از همان موقع اشتغال به تحصیل به وضع اسف‌انگیز کشاورزان ایران احساس نگرانی شدید می‌کردم و هر روز فکر بهبود زندگانی آنها در من قوت می‌گرفت و بالاخره پس از عزیمت پدرم از ایران بموجب  فرمانی تمام املاک مزروعی خود را به دولت واگذار نمودم.

منظور من از این اقدام آن بود که دولت آن املاک را با توجه به بھبود وضع کشاورزان ادارہ کندہ و به ھمین جهت مقرر داشتم که عایدات حاصله به امور خیریه و به نفع کشاورزان عادی کشور من صرف شود.