صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۹

(۱۱۶)



فصل هشتم
نظر من درباره دموکراسی

می‌گویند روزی در یکی از شهرهای اروپا که پشت پرده آهنین قرار دارد گروهی از دانشجویان دانشگاه به سخنرانی یکی از استادان معروف فیزیک درباره مسافرت به فضا گوش می‌دادند. استاد می‌گفت تا چند سال دیگر موشک‌هائی در ماه فرود خواهد آمد و در مدت کوتاهی پس از آن مردم جهان خواهند توانست به سایر سیارات که از زمین بعد مسافت بسیار دارند آزادانه سفر کنند.

در این موقع یکی از دانشجویان سخن استاد را قطع کرده گفت:
لطفا بفرمائید چه وقت ما خواهیم توانست به وينه مسافرت کنیم؟

این بر سبیل تصادف نیست که هر سال هزاران نفر از آلمان شرقی کمونیست فرار کرده و به آن‌سوی پرده آهنین و آلمان غربی که آزادی در آن حکم‌فرما است رفته‌اند. این مردم معنی آزادی واقعی را دریافته و حاضر بوده‌اند که جان و مال خود را برای به دست آوردن آن به خطر اندازند و درمیان این  فراریان مردم دانشمند و متخصص بسیار بوده‌اند که محرومیت از آزادی به آنها رنج بسیار می‌داده است.
البته مردمی که در آلمان غربی زندگانی می‌کنند نیز می‌توانسته‌اند به آلمان شرقی کمونیست فرار کنند اما سخن اینجا است که کسی به این عمل اقدام نکرده است.

خوانندگان می‌توانند نظائر این واقعه را در سایر کشورهای اروپائی به یاد آورند که مردم حیات و مایملک خویش را به خطر انداخته و از سد پولادین پاسبانان مرزی گذشته خود را به عالمی که در آن آزادی حکمروا است رسانیده‌اند و به همین منوال صد هزاران چینی از کشور کمونیست فرار کرده و از راه هونگ کونگ یا ساحل ماکااو که در دست پرتغالی‌ها است و یا طریق دیگر  به جهان آزاد پناه آورده‌اند ولی یک نفر پیدا نشده است که از جهان آزاد فرار کند و بخواهد خویشتن را به چین کمونیست برساند.

مردم گیتی در اثر تجارب تلخ به این نکته واقف گشته‌اند که آزادی واقعی هر فرد تنها در حکومت‌های دموکراسی به دست می‌آید یعنی آن روش حکومتی که مردم عادی در اداره امور نظارت و دخالت دارند. اما کسانی هم هستند که مفهوم دموکراسی را تحریف کرده و آن را به دیکتاتوری پرولتاریا تفسیر و توجیه می‌نمایند.

برای تحقیق در کیفیت آنچه آن را دیکتاتوری مزدوران و رنجبران (پرولتاریا) می‌نامند، باید قضیه را از دو جهت مورد آزمایش قرارداد:

اولا باید معلوم کرد که در این نحوه حکومت رابطه بین سران دستگاه و توده مردم چگونه است؟ آیا سران مملکت چنان‌که وانمود می‌کنند و می‌خواھند ھمه مردم هم باور کنند از افراد مردم و منتخب آنها هستند یا نه و آیا منافع ومصالح آنها همان منافع ومصالح مردم عادی است؟

ظاهراً حقیقت این است که دیکتاتورهای مزدوران در تمام نقاط دسته کوچکی از افراد شاخصی هستند که آنچه به فکرشان نمی‌آید، همان آسایش و رفاه مردم و حقوق فردی آنها است.

ثانیاً باید معلوم ساخت که آیا در این قبیل حکومت‌ها مردم در اَعمال سران دستگاه هیچ‌گونه حق اظهارنظر دارند؟

در روش‌های دیکتاتوری کمونیستی که من می‌شناسم مردم نه تنها در امور حکومت دخالت و حق اظهاری ندارند، بلکه جان و مال آنها نیز در اختیار خودشان نیست.

دیکتاتور‌های کمونیست از نظر علاقه‌ای که به انتخابات دارند به فاشیست‌ها شبیه هستند و امید آنها این است که به مزدوران عادی تلقین کنند که در اداره امور کشور سهیم هستند و سخن‌شان تاثیری دارد در صورتی‌که تنها به یک حزب سیاسی اجازه وجود می‌دهند و هرکس بخواهد حزب دیگری تاسیس کند یا برخلاف حزبی که بر سر کار است سخنی بگوید باحتمال قریب به یقین دچار تصفیه و اضمحلال خواهد شد.