صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۱۳)



فصل دوم
تحولاتی که پدرم در ایران ایجاد کرد

هرگاه به تاریخ باستانی و پرارزش کشور خود می‌نگرم بعضی نکات خاص توجه مرا به خود جلب می‌کند. مثلا اینکه ایرانی‌ها همیشه به داشتن استقلال فردی معروف بوده‌اند. من با اشخاصی که رفتار بی قید و بند رانندگان تاکسی‌های تهران را مظهر این استقلال فردی می‌شناسند مخالفتی ندارم (روزی که رانندگان تاکسی اعتصاب کردند شهر تهران مانند آن بود که در یک سکوت و خاموشی عظیمی فرورفته است) ولی شک نیست که در طی هزاران سال تاریخ کشور ما این حس استقلال فردی در موارد بسیار بطرق عمیق‌تر تجلی کرده است و تهاجمات تاریخی و استیلای موقتی اجانب و سایر جریاناتی که بر این کشور وارد شده هرگز نتوانسته است یك فرد معمولی ایرانی را از ابراز نیات خویش مانع آید. از این جهت ما در این سجیه به فرانسوی‌ها ( که رانندگان تاکسی آنها در نمایش استقلال فردی از رانندگان ما پای کم ندارند) شبیه هستیم، و تعجب آور نیست که ایران «فرانسه آسیا» لقب یافته باشد. همچنین ما در این مورد با ملت آمریکا وجه تشابه داریم، و به همین جهت است که ایرانی‌ها و امریکائی‌ با هم سازگار می‌شوند، چنان‌که صدها نفر از دانشجویان ایرانی که هر سال بصوب آمریکا عزیمت می‌کنند بدون استثنا از اقامت و ادامه تحصیل خود در آن ديار بسیار راضی و مسرورند و آمریکائی‌هائی که در کشور من کار می‌کنند نیز بطور آزاد و طبیعی در زندگی اجتماعی مردم وطن ما شرکت می‌جویند.

ایرانیان همیشه در میهمان نوازی شهرت بسزائی داشته‌اند و هرکس طالب تحقیق در روحیه ملت ما باشد می‌تواند با مراجعه به کتابخانه‌های بزرگ دنیا که آکنده از کتب راجع به ایران هستند (مانند کتابخانه موزه بریتانیا و کتابخانه کنگره آمریکا) این خصیصه پرارزش ایرانی را در سفرنامه‌های سیاحان خارجی که در گذشته به ایران سفر کرده‌اند درک نماید. امروز بسیار شادمانیم که این سجیه باستانی نه تنها با گذشت زمان از میان نرفته بلکه نیرومندتر از پیش حتی در دھات وقصبات وطن ما درجلوہ‌گری است.

یکی از وجوه شباهت ایران و آمریکا این است که قرن‌ها است ایران از اختلاف طبقاتی و نژادی چنان‌که در بعضی از کشورها رایج است آزاد بوده است. راست است که افرادی در کشور ما از امتیازات زیادی برخوردار و عده دیگری فاقد آن امتیازات بوده‌اند و فاصله بین آنها بسیار زیاد است. ولی همانطوری‌که در آمریکا دیده می‌شود در ایران نیز همیشه امکان داشته است که افراد شایسته از طبقات پائین اجتماع به مقامات عالیه برسند و پدر من نمونه بارزی از این موارد است. از آن گذشته صفحات تاریخ ایران مشحون از موارد بی‌شمار دیگری است که نشان می‌دهد بسیاری از سلاطین و سرداران و وزیران و علما و شعرا و نویسندگان بزرگ از طبقات پائین اجتماع به مدارج عالیه شهرت رسیده‌اند.

ما هرگز به تبعیضات نژادی و یا مذهبی یا تفاوت بین رنگ پوست افراد اعتقاد نداشته‌ایم و برعکس همواره به مدارا و مماشات نسبت به نژادها و مذاهب مختلف مشهور بوده و کشور خود را ملجاء ستم‌دیدگانی که ملیت دیگر داشته‌اند قرار داده‌ایم ، چنان‌که کورش کبیر به پیروی از همین سنت پس از فتح بابل در سال  ۵۹۷ قبل از میلاد مسیح یهودیانی را که بخت‌النصر از اورشلیم به اسارت آورده آزادی داد که با اشیاء مقدس خود به فلسطین باز گردند و معابد خود را دوباره برپا کنند. این اسیران آزاد شده چنان‌که در کتاب مقدس تورات مسطور است با عطایائی که از خزانه کوروش دریافت داشتند معابد ویران خویش را از نو بنا نهادنند.

یزدگرد اول شاهنشاه ایران در سال ۴۰۹ میلادی فرمانی صادر کرد که بموجب آآآآآآآآآاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان مسیحیان می‌توانستند در تمام قلمرو کشور شاهنشاهی ایران بآزادی به اجرای مراسم دینی خود بپردازند. همچنین در دوره بعد وقتی رومی‌ها وارد ارمنستان شدند کشور ما پناهگاه مهاجرین ارمنی شد. اخیراً نیز هزاران نفر از روس‌های مسیحی که هنگام انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و پس از آن در اثر حکومت ترور وحشت بلشویک‌ها زاد و بوم خود را ترک گفته با ایران آمدند مورد استقبال هموطنان ما قرار گرفتند.