صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۶۲)



من هنوز تصور می‌کنم که شخص مصدق با وجود تمام لجاج و استبداد رأی خطرناکی که داشت تا حدی مایل بود که بین طرفین توافق نظر حاصل شود ولی نسبت به مشاورین او سخت مشکوکم و گمان می‌کنم که عدهای از آنها با اشتیاق تمام امیدوار بودند که کوچکترین راه حلی پیدا نشود تا کشور با شکست اقتصادی مواجه گردد و در نتیجه تحت استیلای خارجی قرار گیرد. اين نوع ناسیونالیسم منحرف را در فصل بعد تشریح خواهم نمود. هنگامیکه مصدق پیشنهادهای هیئت استوکس را رد کرد شرکت سابق نفت و دولت انگلیس هر یک بطور جداگانه به دادگاه بین‌المللی لاهه شکایت کردند و هردو در عرض حال خود به قرارداد ۱۳۱۲ که دولت پدرم با شرکت سابق منعقد نموده بود و تا موقع ملی شدن نفت بر طبق آن عمل می‌شد استناد جستند. برطبق قرارداد مزبور در صورت بروز اختلاف بین ایران و شرکت نفت بایستی قضیه به حکمیت رجوع شود و بهمین دلیل از دیوان داوری لاهه تقاضا شده بود که به اتکای ماده مربوط به حکمیت یک‌نفر داور تعیین نمایند.

 ولی مصدق دادگاه بین‌المللی را در این مورد واجد صلاحیت ندانست و در نتیجه دولت انگلیس قضیه را به شورای امنیت سازمان ملل متحده احاله داد. شورای مزبور پس ازمذاکرات زیادی در مهرماه ۱۳۳۰ مقرر داشت که قضیه مسکوت مورد شور قرار نگیرد تا دادگاه بین‌المللی درباره صلاحیت یا عدم صلاحیت خود در دعوای مزبور اظھار رأی نماید. در هنگامی که مصدق برای اقامه دعوای ایران در شورای امنیت به نیویورک رفته بود من بمنظور تشویق تلگرافي به وی مخابره کردم که بشرح زیر به من پاسخ داد:

از نیویورک - ۲۱ اکتبر ۱۹۵۱
 پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی - تهران
دستخط تلگرافی ذات مبارک شرف وصول بخشید و بیش از آنچه تصور شود موجب سرافرازی و تشکر گردید از خداوند سلامتی و طول عمر و موفقیت روزافزون اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را همواره آرزو کرده‌ام و عرض می‌کنم که هر موفقیتی در هرجا و هر مورد تحصیل شده مرهون توجهات و عنایات ذات اقدس ملوکانه است که همه وقت دولت را تقویت و رهبری فرموده‌اند بطوری‌که بوسیله جناب آقای وزیر دربار به عرض مبارک رسید روز دوشنبه را به فیلادلفیا و صبح سه‌شنبه به واشنگتن می‌رود و جریان را در همانجا به پیشگاه مبارک معروض خواهد داشت اجازه می‌طلبد یکبار دیگر از عنایات و توجهات خاصه شاهنشاه جوانبخت خود عرض سپاسگزاری نماید. دکتر مصدق
 
قضاوت در صحت اظهاراتی‌ که در این تلگراف مندرج است با توجه به حوادثی که بعدا رخ داد به خوانندگان واگذار می‌گردد.

در اواخر سال ۱۳۳۰ بانک بین‌المللی عمران و توسعه بعنوان میانجی دوستانه برای حل اختلافات موجود دامن همت به کمر زد. در وهله اول احتمال می‌رفت که درمذاکرات توفیقی حاصل شود و خود مصدق هم با شرائطی که بانک پیشنهاد می‌کرد موافق بود ولی مشاورین وی بدلائلی که خود از آن آگاه بودند او را از قبول آنها منصرف کردند و مذاکرات بکلی قطع گردید. در همین موقع دولت مصدق دستور داد تمام کنسولگری‌های انگلیس در ایران بسته شود. پس از افتتاح دوره هفدهم مجلس شورای ملی مصدق که هنوز مورد محبوبیت بود مجدداً نامزد نخست‌وزیری گردید. وی در ابتدای تابستان ۱۳۳۱ اعلام نمود که تا اختیارات فوق‌العاده نگیرد قادر به انجام وظیفه نخواهد بود. چون از مخالفت مجلس و مردم نسبت به سیاست خود بیمناک بود درخواست کرد که به وی اختیار داده شود که تامدت شش ماه بدون مراجعه به مجلس شورای ملی کارکند و همچنین درخواست نمود که وزارت جنگ نیز به وی واگذار شود و امیدوار بود که بدینوسیله قدرتی را که قانون بعنوان فرمانده کل نیروهای ایران به من داده است خنثی کند.