صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۴۷)



رضاشاه متوجه شد که متفقین منظور خود را بطور صریح اظهار نمی‌دارند و ناگزیر برخلاف شئون سلطنتی از وزیر مختار خود مقیم لندن خواست که مقصود و منظور حقیقی متفقین و احتیاجات آنها را جویا شود ولی دیگر کار از کار گذشته بود. پدرم به وزیر مختار آلمان مقیم تهران ابلاغ کرده بود که دولت ایران مصمم است بقیه آلمانی‌هائی را که در ایران می‌باشد اخراج کند و ترتیب اعزام آنها نیز از طریق کشور ترکیه فراهم شده بود ولی وقت این اقدام هم با عملیات عجولانه متفقین منقضی شده بود.

متفقین نه تنها باید با پدرم با صداقت و صراحت رفتار می‌کردند بلکه باید پیشنهاد اتحاد سیاسی محترمانه به او می‌نمودند. شاید بعضی‌ها این نظریه را رد کنند و بگویند که عقاید سیاسی رضاشاه مانع از چنین اتحادی بود ولی بر متفقین فرض بود که پیش از آنکه به حق حاکمیت و استقلال کشور ما تجاوز کنند اقلا دراین مسئله نیز کوشش کرده باشند  و من مطمئنم که رضاشاه یا به پیشنهاد متفقین تن در می‌داد و یا با تفویض تخت و تاج به من اجازه می‌داد که این عمل بدست من انجام گیرد.

در اینجا موضوعی را فاش می‌کنم که شاید تا کنون کسی از آن آگاهی نداشته باشد و آن اینکه پدرم چند سال قبل از استعفای رسمی خود در نظر داشت شخصاً از سلطنت به نفع من کناره گیری کند. البته او در این مورد هیچ‌وقت با من صحبتی نکرده بود ولی بعداً یکی از محارم و مشاورین او مرا از این امر آگاہ کرد. وی درنظر داشت سلطنت را به من واگذاشته و خود بعنوان سیاستمدار مجرب و ارشد درمواقع لزوم مرا از اطلاعات  و تجربیات خود برخوردار سازد. اما قبول این امر هنوز هم برای من مشکل است زیرا برای شاهنشاهی با آن اقتدار چنان اقدامی بعید بنظر می‌رسید. با تمام این احوال به عقیده من وی در نظر داشت در حدود سال ۱۹۴۰ یا کمی بعد از آن از سلطنت کناره‌گیری نماید.

من نمی‌گویم که متفقین باید از افکار و اسرار پدرم وقوف داشته باشند. سخن من این است که متفقین پیش از اینکه بنا بر شیوه هیتلری به خاک ایران تجاوز نموده و همان اصولی را که برای حفظ آن جنگ می‌کردند زیر پا بگذارند وظیفه داشتند که بذل مساعی نموده و با رضاشاه اتحاد  محترمانه‌ای منعقد سازند.

به ھر حال چون چند ماہ پس از تجاوز آنها این اتحاد برقرار می‌گشت بهتر بود که پیش از آن واقعه این اتحاد صورت گیرد تا خونی ریخته نشود و بین مردم کشور من و روس‌ها و انگلیس‌ها بغض و کینه بوجود نیاید.

از این گذشته هرگاه متفقین از آمدن قوای آلمان به ایران نگران بودند چرا بوسیله عقد اتحاد نظامی یا سیاسی از ما کمک نظامی نخواستند؟ بعضی‌ها ممکن است تصور کنند که با علاقه رضاشاه به حفظ بی‌طرفی کامل چنین درخواستی به هیچوجه معقول نبود. پاسخ من به این موضوع این است که پدرم مرد منطقی و منصفی بود و ترقی و سعادت کشور و رفاه مردم ایران را بر هر چیز ترجیح می‌داد. اگر متفقین از سخن گفتن در پرده و ابهام خودداری کرده و وضع حقیقی سوق‌الجیشی خود را با در نظر گرفتن منافع ایران برای رضاشاه مجسم کرده بودند، بدون تردید به مطلب آنها پی برده بود و همچنین عقیده من این است که یا پدرم پیشنهادهای متفقین را قبول می‌نمود و یا اینکه خود به کنار می‌رفت و انجام آن را برعهده من واگذار می‌فرمود و متفقین هم دیگر احتیاجی نداشتند که نیروئی را که در نقاط دیگر لازم داشتند، به ایران گسیل دارند و ما هم از هرج ومرج و وهنی که تجاوز و تصرف کشور به وجود آورده بود مصون مانده و زودتر در نبرد عمومی بر علیه ستمکاری‌های هیتلر شرکت جسته بودیم.