فصل
ششم
ناسیونالیسم
مثبت من
پس
از سقوط مصدق و مخصوصاً از سال ۱۳۳۵ که
من به مسکو مسافرت کردم رویه روسیه نسبت به کشور من تا مدتی رضایتبخش بود ولی از
سال ۱۳۳۷ یک
سلسله سوءتفاهمات مداوم پیش آمد وهم اکنون که این کتاب در دست نگارش است امیدوارم
سوءتفاهمات مزبور طبق روح منشور ملل متحد و افکار عمومی جهانیان رفع شود.
رویه
دولت بریتانیا یعنی دولت معظم دوم که در گذشته غالباً در امور ما دخالت مینمود از
سال ۱۳۳۳ به
این طرف پسندیده و صحیح بوده است.
فعالیتهاى
امپرياليستى اين دو دولت معظم در طی پنجاه یا شصت سال تاریخ اخیر برای ما ایرانیان
دشواریها و سختیهای
فراوانی بوجود آورده است ولی در عین حال برای فهم معنای ناسیونالیسم حقیقی و
ناسیونالیسم غیرحقیقی درس گرانبهائی به ما داده و افراد روشنفکر ملت ما طرز تشخیص
وامتیاز بین میهنپرستان واقعی و آنهائیکه به دروغ خود را وطنپرست جلوه میدهند
یاد گرفتهاند و تصور میکنم رویه وطرز عمل امپریالیزم و طریق مبارزه و مقابله با
آن آشکار گشته است. درباره ثمرات نفوذ بازرگانی و سیاسی دولتین انگلیس و روس در
کشور ایران واقدامات اکید و مؤثری که پدرم در جلوگیری از مداخلات بیگانگان در امور
کشور ایران به عمل آورد درفصول قبل به اختصار سخن رفته است. پدرم در حقیقت عملا
ثابت کرد که قصور از طرف خود ایرانیان بوده است که زیر بار دسائس و نفوذ بیگانگان
رفته و اجازه داده بودند سلطه اجانب بتدریج در کشور ایران بسط و افزایش یابد. وی
بخوبی نشان داد که اگر عزم ملت ایران راسخ باشد هیچ عامل و قوهای نمیتواند وی را
به کاری که مخالف میل و صلاح وی باشد وادار سازد. دوران اولیه امپریالیزم سیاسی و
نظامی و اقتصادی انگلستان در کشور ایران با شکست معاهده سال ۱۲۹۷ عملا خاتمه پذیرفت. پس از آن تا مدت کوتاهی
دولت انگلیس و سایر دول روش کاپیتولاسیون را ادامه داده و از امتیازات گوناگون
بازرگانی که به دست آورده بودند برخوردار بودند ولی بالاخره پدرم کاپیتولاسیون را
لغو وامتیازات مختلف مذکور را یا بکلی از میان برد و یا تحت نظارت شدید دولت ایران
قرارداد.
در
دوران جنگ دوم جهانی مجدداً انگلیسها در امور داخلی ما مداخله نمودند ولی بموجب
قرارداد اتحاد سه جانبه سال ۱۳۲۱
دولت انگلیس نیروی نظامی خود را در راس موعد معین از ایران بیرون برد و مداخلات
مستقیم آن دولت در امور داخلی ایران با بیرون رفتن نیروی انگلیس موقوف شد واگر
نفوذ ناروائی از طرف انگلیسها در ایران اعمال میشد در مسئله نفت و جنبههای
سیاسی و اقتصادی آن بود. چنانکه قبلا هم اشاره کردم در سال ۱۳۱۲ پدرم قرارداد جدیدی با شرکت
سابق نفت ایران و انگلیس منعقد ساخت و بموجب آن دولت ایران منافعی بیشتر و نظارتی
وسیعتر در امور نفت به دست اورد. در سال ۱۳۳۰
قانون ملی شدن نفت حاکمیت دولت ایران را بر صنایع نفت ایران بیش از پیش محرز و
استوار گردانید.
یکی
از تضادهای وقایع اینست که زمامداری مصدق باسخنرانیهای شدیداللحنی که بر علیه
خارجیان ایراد میکرد و سیاست منفی که در پیش گرفته بود موجب نفوذ بیسابقه انگلیسها
در کشور ما گردید و علت آن این بود که سیاست منفی مصدق ابتکار عمل را به دست
انگلیسها داد و از آغاز دوره نخستوزیری وی تا روز سقوطش اعمال مصدق تنها به دادن
جوابهای پرهیجان به پیشنهادهای انگلیسها محدود گردیده بود. مصدق به مشت زنی ناشی
شبیه بود که در اثر هراس کورکورانه مشت گره کرده خود را بدون هدف حواله حریف میکند
و هرگز نیروی ابتکار یعنی تنها وسیله تفوق و پیروزی بر حریف را به کار نمیبرد.انگلیسها
عمداً و یا به غیر عمد مصدق را وادار کرده بودند که فقط در مقابل عملیاتی که
خودشان انجام میدهند عکسالعمل پرهیجان از خود نشان دهد.