اینک
که به گذشته مینگریم باید دید متفقین بجای عملی که کردند چه نحو دیگر میتوانستند
اقدام کنند؟ بنظر من پاسخ این پرسش بسیار ساده است. در این مورد، اول باید اظهارات
مستر چرچیل را که در تاریخ جنگ دوم جهانی مندرج است و بطور خلاصه نظر متفقین را
تشریح کرده است نقل کنم:
«باز
کردن راهی از طریق کشور ایران برای ارتباط کامل با روسیه اهمیت فوق العاده داشت
زیرا از یکطرف فرستادن اسلحه و مهمات گوناگون به شوروی از طریق اقیانوس منجمد
شمالی دشوار و از طرف دیگر لازم بود امکانات سوقالجیشی آینده را نیز در نظر
بگیریم. من در مسئله اردوکشی جدیدی به خاورمیانه بدون نگرانی نبودم ولی دلائلی که
برای این اقدام آورده میشد ملزم کننده بود. چاههای نفت ایران عامل مهم و اساسی
جنگ محسوب میشد و اگر روسیه شکست میخورد ما بایستی آماده تصرف آنها باشیم.»
«مسئله
تهديد هندوستان ھم در کار بود. درهمشکستن شورش عراق و اشغال سوریه از طرف نیروهای
انگلیس و فرانسوی که با زحمت بسیار و تلفات سنگینی انجام گرفت نقشه هیتلر را در
خاورمیانه بکلی برهم زده بود ولی اگر روسها شکست میخوردند ممکن بود که باز نقشه
دیگری را پیش بکشند. یک هیئت آلمانی که عده افراد و فعالیت آنها زیاد بود در تهران
مستقر شده و حیثیت آلمان در ایران بسیار قابل ملاحظه بود. پیش از آنکه به مسافرت
پلاسنتیا مبادرت ورزم (خلیج پلاسنتیا در فوندلند است و در آنجا چرچیل اولین بار در
روز ۹
اوت ۱۹۴۱ با
روزولت ملاقات کرد) کمیسیون مخصوصی تشکیل دادم تا درباره عملیات نظامی علیه ایران
طرحریزی نموده و امور را همآهنگ نمایند و در غیبت من نتیجه کارهای خود را بوسیله
تلگرام به من گزارش دهند. این عمل انجام گرفت و گزارش مزبور که مورد موافقت کابینه
جنگ قرار گرفته بود به من رسید. معلوم شد که دولت ایران با اخراج جاسوسان و اتباع
آلمانی مقیم ایران موافقت نمیکند و باید به قوه قهریه متوسل گردیم. در تاریخ ۱۳ اوت مستر ایدن آقای مایسکی
را در وزارت امور خارجه پذیرفت و درباره نکاتی که باید در یادداشتهای جداگانه دو
دولت به ایران مندرج باشد موافقت به عمل آوردند. روز ۱۷ اوت یادداشت مشترکی از طرف
دولتین انگلیس و روس به ایران تسلیم گردید و چون پاسخ مثبتی به آن داده نشد مقرر
گردید که نیروهای انگلیس و روس روز ۲۵ اوت به ایران وارد شوند.»
من با بعضی از نکاتی که چرچیل بعنوان حقایق ذکر
میکند موافق نیستم ولی نکته اساسی این است که بر فرض آنکه تمام اظهارات چرچیل
صحیح باشد راهی که متفقین در این باره اتخاذ کردند، بعقیده من غلط و ناصواب بود.
در مرحله اول باید متفقین با پدرم بیشتر با صداقت رفتار میکردند. اخیراً یادداشتهای
اعتراضیه متفقین را که در آن زمان به دولت پدرم تسلیم کردهاند مورد مرور و مطالعه
قرار دادم و متوجه شدم بسیار کودکانه و مربوط به امور جزئی است و تقریبا یگانه
تکیه کلام آنها روی وجود اتباع آلمانی در کشور ایران است و از مقاصد بزرگتر خود از
قبیل برقراری راه ارسال مهمات به روسیه و جلوگیری از ورود نیروی آلمان به مناطق
نفتخیز خاورمیانه و یا کشور هندوستان هیچگونه اشاره ای نکردهاند.
پدرم
مرد هوشیار و آشنا به فنون سوقالجیشی بود. هرگاه انگلیسها و روسها منظورهای
حقیقی خود را بی پرده به وی اظهار میداشتند به کُنه مطلب پی میبرد. اما متفقین
هدف خود را تنها اخراج آلمانیهای مقیم ایران قرار داده و این موضوع را اتصالا تکرار میکردند. چنانکه ذکر
کردم اکثر آلمانیها در ایران مشغول خدمت در کارهای اساسی صنعتی بودند و به موجب
آمار موجود عده آنها با در نظر گرفتن افراد خانواده حداکثر به ۴۷۰ تن میرسید. بر فرض تصدیق به اینکه شاید چند نفری هم بیاجازه و بدون در
دست داشتن پروانه اقامت در این کشور بودند جای تعجب نخواهد بود که پدرم از فشار
متفقین برای اخراج این عده خشمناک گردد. متفقین میدانستند که پدرم در این مورد
بسیار حساس بود و معتقدیم که یادداشتهای آنها از جنبه ریا خالی نبود و مقصود اصلی
آنها به جای سازش و موافقت آن بود که بهانهای برای تجاوز به کشور ایران در دست
داشته باشند.