برای
تحریض مردم به جانفشانی و کوشش پدرم به نیروی اخلاقی و معنوی خویش تکیه داشت و
نتیجه این اتکاء هرگز منفی نبود زیرا ملت ایران از نظر همان احترامی که به پدرم
داشت و ترس از سخط وی از نقشهها و هدفهای او پیروی مینمود.
در
آغاز سلطنت پدرم مردم از روی عشق و علاقه به وی مینگریستند ولی در اواخر دوره
سلطنت چون برای پیشرفت امور مجبور بود به فشار و اعمال قدرت متوسل شود این عشق و
علاقه به حس احترام و تسلیم مبدل گشت و در هر حال در تمام دوران سلطنت خود در کلیه
افراد ملت نفوذ معنوی شگرف داشت.
پدرم
در احیای افتخارات باستانی و مجد و عظمت دیرین وطن ما کوشش بسیار داشت و ھمیشه از ملت
خود میخواست که میهن خود را چنانکه شایسته افتخارات گذشته آن است سربلند نگاه دارند
و در راه تجدید عظمت دیرین ایران با وی گام بردارند. وی بدون آنکه یک برنامه جامع
عمرانی مانند برنامه فعلی هفت ساله دوم و یا برنامه سوم که اینک در شرف تهیه است
داشته باشد، پیوسته پس از اتمام یک طرح اصلاحی به طرح دیگر میپرداخت و لحظهای از
کوشش باز نمیماند تا مجموع این کوششهای سریع به شکل یک نقشه معقول اصلاحات
درآید. با تصدیق به اینکه در میان اقدامات او بعضی از طرحها دقیقتر و مفیدتر بود
و با تصدیق به اینکه رویه او برای تحریض ملت به انجام آن نقشههای اصلاحی خالی از
خشونت نبود باید اذعان کرد که پدرم به نتایج شگرفی رسید و وقتی کارهای او و خدماتی
را که به کشور کرده است جمعاً حساب میکنیم مشکل است تصور کنیم که دوره سلطنت وی بیش
از شانزده سال نبوده و در مدتی به این کوتاهی به پیشرفتهائی که در فصل سابق به
آنها اشاره کردم نائل آمده است.
از
نظر اخلاق شخصی پدرم مرد شوخطبعی بود هرچند کسانی که خاطراتی از دوران سلطنت وی
دارند این نکته را تکذیب خواهند کرد. اما حقیقت همین است که گفته شد و او در محافل
خانوادگی مخصوصاً با خود من در نهایت سادگی و محبت شوخی میکرد و حتی خارج از
محافل خانواده نیز اغلب خنده پر صدای او به گوش میرسید و تصور میکنم آنچه بیشتر
او را به خنده میانداخت رویه مضحک و در عین حال پر از وقار ظاهری کسانی بود که از
برخورد با وی میخواستند بر چهره حقیقت پردهای افکنده باشند.
چنانکه
قبلا هم گفته شد پدرم در فهم افکار درونی مردم زبردستی داشت و از نگاه و وجنات
قیافهٔ مردم به آنچه در ضمیرشان میگذشت پی میبرد و بآسانی فریب نمیخورد.
هنگامیکه
میدید بعضی از درباریان یا مأمورین دولت ریا و چاپلوسی میکنند به آنها میخندید
و از این کار لذت میبرد. به نظر من نفرت پدرم از ریا و تظاهر درباریان و مأمورین
آن عصر که با مبالغه و عبارات میانتھی، وقت ذیقیمت را تلف مینمودند و باطن امور
را فدای ظاهر آراسته میکردند بسیار واجب و ضرورى بود، زیرا در ایران جملهٔ معروف
«دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است»
بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته بود و تحمل این رویه با آن صراحت لهجه و صدق
گفتاری که داشت برای وی غیرممکن بود و از همین جهت وقتی میدید اطرافیان میخواهند
باز همان روش را دنبال کنند از خنده و تمسخر خودداری نداشت.
پارهای
تصور میکنند که وی در نتیجه زندگی سربازی خود به شوخی یا تفوه به کلمات خشن راغب
بود ولی این تصور بکلی غلط است، زیرا من هرگز از زبان او اینگونه سخنان نشنیدم و
اصلا جز من با هیچکس به خوش دأبی نمیپرداخت و کسانی که
پیش وی میآمدند یا چنان رعبی دلشان را فرا میگرفت که بدنشان به لرزه میافتاد و
یا نسبت به وی احساس احترام و تکریم داشتند و در هر دو صورت امکان ارتباط خصوصی و
مجال لطیفهگویی هرگز پیش نمیآمد و این رویه حتی در مورد دوستان دیرین و نزدیک وی
تفاوت نمیکرد. یاد دارم با یکی از عموهایم که با وی بسیار نزدیک بود همین رفتار
را داشت و شخصیت بارز و وقار ذاتی پدرم مانع هرگونه حرکت نامعقول و ابراز کلمات و
عبارات غيرمودب بود.