صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۱)



دیباچه


این کتاب برای انجام منظوری که سالیان دراز ضرورت آن احساس می‌شد نگارش یافته است. تا آنجاکه اطلاع دارم از بیست و پنج قرن پیش که شاهنشاهی ایران بنیان‌گذاری شده است من نخستین شاهنشاهی هستم که شرح زندگانی خود را بطور مرتب و با تسلسل تاریخی تالیف و تدوین کرده‌ام.


البته در قرن شانزدهم میلادی یعنی دو هزار سال پس از آغاز شاهنشاهی ایران شاه طهماسب اول که یکی از سلاطین این کشور بود تاریخچه مختصر زندگی خود را به رشته تحریر درآورد و دویست سال بعد در دوره سلطنت شاه طهماسب دوم یک نفر کشیش فرانسوی شرح احوال مجملی بنام این پادشاه انتشار داد با این منظور که ثابت کند وی فرزند یک‌نفر فرانسوی بوده است.

در قرن نوزدهم نیز ناصرالدین شاه سفرنامه دلچسبی درباره مسافرت خویش به اروپا و مشاهدات و توجه خود به فهم رموز ترقیات دول باختری نگاشت ولی هیچ یک از سران تاجدار کشور من شرح زندگانی خویش را با روش مرتب و منظمی مدون نساختند این بود که تقریبا پس از چهارده سال سلطنت مصمم شدم که این کار نخستین بار بدست من انجام پذیرد. غرض تنها آن نبود که در میان شاهنشاهان این کشور در نوشتن شرح احوال پیش‌قدم باشم بلکه احساس کردم که نگارش چنین کتابی برای آشنائی به گذشته و راهنمائی آینده ایران بسیار ضروری است.

در قرن اخیر ما که در خاور میانه زندگی می‌کنیم در فهم ارزش حقیقی خویش کوتاهی کرده و اغلب در تهیه نقشه‌ها و برنامه‌های صحیح برای ترقیات آینده کشورهای خود به غفلت گذرانده‌ایم.

گاهی از آنچه در کشور انجام یافته اطلاعات مبهمی داشته‌ایم ولی در تشخیص موانع تشکیلاتی و غیر آن که مانع پیشرفت بوده است قصور کرده و در تعیین هدف‌ها و آمال و مقاصدی که برای آینده ما ضروری است به اصل مسامحه توسل جسته‌ایم. به این جهت به نظر من موقع آن بود که شاهنشاه ایران این نقیصه اساسی را جبران کند.

نگارش این کتاب در سال ۱۳۳۷ آغاز و در اواخر سال ۱۳۳۹ پایان پذیرفت. در طول این مدت هرچند وظایف خطیر دیگر اوقات مرا به خود مشغول می‌داشت اما هفته‌ای نمی‌گذشت که جز در ایام مسافرت ساعتی چند به نگارش این کتاب مصروف نشود و حتی در سفرها نیز فکر تنظیم مطالب مندرج در آن از خاطر من بیرون نمی‌رفت.

کتابی که اینک انتشار پیدا می‌کند با سایر کتب مربوط به شرح احوال یا خاطرات تفاوت بسیار دارد زیرا این کتاب در واقع تنها شرح زندگانی من نیست بلکه تاریخ احوال یک کشوری است.

فصل اول این کتاب به تاریخچه مختصر میراث شگفت‌انگیز و سابقه درخشان تاریخی کشور ایران اختصاص یافته و در فصل بعد ذکر خدمات شگرف و عقیده و استنباط من درباره شخصیت بارز پدرم که در تحولات اخیر خاورمیانه از برجسته‌ترین افراد بود پرداخته شده است.

آنگاه به شرح دوران کودکی و دوره تحصیلات من در اروپا و توجه و مراقبت مخصوصی که پدرم در تربیت من داشت و مرا برای تعهد مسئولیت‌های سنگین کنونی آماده می‌فرمود می‌پردازد و پس از آن بحرانی که در اثر جنگ جهانگیر دوم پیش آمد و کشور ایران مورد تجاوز قرار گرفت و من در سن بیست و یک سالگی به جای پدر وظائف سلطنت را بر عهده گرفتم شرح داده می‌شود.

در این کتاب اطلاعات خود را درباره قضایای آن سال‌ها که شخصی بنام مصدق کشور ایران را بطریقی که مخصوص خودش بود می‌گردانید و صنعت نفت ما به حال وقفه در آمد و اقتصاد ما فلج شده و مشعل آزادی از نور  و فروغ افتاده و تقریبا خاموش گشته بود شرح می‌دهم و خواهم گفت که چگونه آزادی را دوباره بدست آوردیم و چطور در پی آن کشور ما میدان واقعی جنگ سرد انتخاب گردید و نیز توضیح خواهم داد که چطور در اثر آن تجارب تلخ در من عقیده ناسیونالیزم مثبت به وجود آمد.

در این کتاب شمه‌ای از اصطکاک تمدن باختر با ایمان و امیدواری در ایجاد یک نحو ارتباط جدید بین شرق و غرب سخن می‌رود و حدود و میزان پیشرفت‌های اقتصادی کشور و عقیده من درباره مراحل سه‌گانه دموکراسی و اقداماتی که برای ایجاد دموکراسی حقیقی در این کشور به عمل آمده است ذکر می‌شود. در مسئله اصلاحات مالکیت ارضی و سایر قدم‌هائی که برای کمک به کشاورزانی که در پنجاه هزار قریه ایران زندگی می‌کنند برداشته شده و از وظائفی که زنان ما در ایران کنونی دارند با اختصار سخن به میان می‌آید و عقیده کلی من درباره آموزش و پرورش در ایران شرح داده می‌شود و مسئله نفت ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی و فنی مورد بحث قرار می‌گیرد و موقعیت سوق‌الجیشی ایران در خاورمیانه و مکنونات قلبی من در شرایطی که برای استقرار صلح و آرامش در این بخش از جهان و در سایر نقاط گیتی ضرور است بیان خواهد شد و بالاخره در این کتاب بطور اختصار از طرز زندگانی و کار شبانروزی خود و وظیفه عملی که در این کشور تاریخی بر عهده مقام سلطنت است سخن خواهد رفت.

در طی تمام فصول این کتاب کوشش من همواره آن بوده است که در ذکر موانع و مشکلات تنها با اجمال و بطور اشاره  اکتفا نکنم. مثلا مسئله درستکاری افراد چه در سازمان‌های دولتی و چه در دستگاه‌های شخصی و حرفه‌ای و اجتماعات مختلف همچنان از مسائل دشوار ما است. دستگاه‌های اداری کشوری با آنکه در سال‌های اخیر از هر حیث خیلی بهتر از سال‌های پیش است باز در بسیاری از موارد کهنه و فرسوده است و بی‌سوادی و فقر و بیماری هنوز در کشور ما ریشه‌کن نگشته است. اما باید به خاطر آورد که ما می‌خواهیم پیشرفت‌هائی را که در ممالک مترقی پس از چندین نسل و حتی چندین قرن به مرحله ایجاد رسیده است در ظرف چند سال به وجود آوریم.

امروز در تمام نقاط گیتی نسبت به خاورمیانه که کانون تضادها است ابراز توجه و علاقه می‌شود زیرا از یک‌طرف این ناحیه در تمدن جهانی سهمی بزرگ داشته و از طرف دیگر همواره مهد حوادث و کانون تشنجات بوده است. بعقیده من اوضاع برای تجدید حیات خاورمیانه مساعد است و دلیلی ندارد که ایران چنان‌که بارها به شهادت تاریخ موجد این‌گونه تحولات بوده است بار دیگر برای کمک به ایجاد یک چنین تحولی ناتوان باشد.