صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۶۹)



شرح وقایع آن را سرگرد خسروداد که آن روز با درجه ستوان یکمی معلم دانشکده بوده و اینک آجودان سرلشگر نصیری در گارد شاهنشاهی است و شاهد جریان بوده است اینطور گزارش داده است که صبح آن روز وقتی بر طبق معمول برای انجام وظیفه و حضور در کلاس عازم دانشکده بوده است مطلع می‌شود که طبق دستور سرتیپ ریاحی باید عموم استادان و دانشجویان دانشکده و عده‌ای از افسران دیگر ساعت ده صبح برای شنیدن سخنرانی وی در اطراف اوضاع روز و شخص شاه در سالن دانشکده گردآیند. صدور این دستور موجبات نگرانی عموم دانشجویان و معلمین را فراهم می‌کند و تقریباً نود درصد آنها که مخالف مصدق بوده‌اند مصمم می‌شوند که اگر رئیس ستاد ارتش در نطق خود به من اهانت کند او را از پای درآورند زیرا اعتقاد  قطعی داشته‌اند که ارتش تنها وقتی می‌تواند وظیفه خود را بدون دخالت در سیاست یا طرفداری از این و آن و تنها به دستور من انجام دهد که از وجود چنین افرادی پاک و مصفا باشد.

از خوشبختی ریاحی حوادثی که در پایتخت روی می‌دهد و خبری که راجع به تصمیم دانشجویان به او می‌رسد وی را از آمدن به دانشکده منصرف می‌سازد و دانشجویان دراثر عدم حضور رئیس ستاد ارتش برای انجام سخنرانی خارج می‌شوند و دانشکده تعطیل می‌گردد.

سرگرد خسروداد دانشکده را به قصد منزل خود ترک می‌کند  و هنگامی‌که به یکی از میدان‌های بزرگ شهر می‌رسد مشاهده می‌کند که نیروی مسلح مصدق با مسلسل به مردمی‌ که از هر طرف به سمت آنها پیش می‌آیند مشغول تیراندازی است ولی مردم که قسمت اعظم آنها بی‌سلاح هستند به این تیراندازی اعتنائی نکرده و اتصالا به نیروی مسلح مصدق نزدیکتر می‌شوند وعده کثیری تلفات می‌دهند. سرگرد خسروداد با اتومبیل کرایه بطرف منزل خویش برای برداشتن اسلحه حرکت می‌کند در مراجعت مشاهده می‌نماید که یک گردان تانک در خیابان متوقف است. وقتی نزدیک‌تر می‌رود متوجه می‌شود که فرمانده گردان و فرمانده گروهان که یکی از دوستان سرگرد خسروداد و از مخالفین مصدق بود از تانک‌های خود پیاده شده و با یکدیگر مشاجره شديد دارند. فرمانده گروهان می‌خواسته است به تانک‌های تحت امر مصدق حمله کند ولى فرمانده او مصمم بوده است که نیروی تحت فرماندهی خود را به پاسگاه خود بازگشت دهد. بالاخره اختلاف نظر بین آنها بالا می‌گیرد و فرمانده گردان با اسلحه افسر زیردست خود را تهدید به قتل می‌کند. در این میان مردم غیرمسلح و غیور تهران فرا رسیده و با حمله ناگهانی خود او را خلع سلاح و وادار به فرار می‌کنند و بلافاصله گروهان با تانک‌های خود به نیروهای مصدق به حمله می‌پردازند.
 
کم کم جنگ و جدال دور خانه مصدق تمرکز پیدا می‌کند. خانه مزبور از چندی پیش تحت مراقبت و حفاظت شدید تانک‌ها و نیروهای پیاده مسلح با بازوکا و توپ‌های ضد تانک قرار داشت و کلیه بناهای اطراف آن از طرف نیروهای مصدق که از پنجره ها به سوی مردم بی‌دفاع شلیک می‌کردند اشغال شده بود. جمعیت عظیمی که در این موقع خانه مصدق را احاطه کرده بودند مخلوطی از طبقات مختلف ملت از دانشجو و صنعتگر و کارگر و پیشه‌ور و پلیس و ژاندارم و سرباز و افسر بود.