صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۶۰)



با وصف این مسائل شرکت نفت به اعتراضات ما توجه نکرده و سرمایه عظیم خود را که در ایران داشت به خطر انداخته بود. دولت انگلیس هم که می‌توانست شرکت را وادار به اتخاذ رویه معتدل‌تر و عاقلانه‌تری نماید در این راه قدمی برنداشت و نتیجه آن این بود که شرکت نفت و دولت انگلیس احساسات ملی ایران را شعله‌ور ساختند و باعت تقویت جبهه ملی و نفوذ عوام‌فریبانه مصدق بر مردم گردیدند و شروع به ایجاد هیجان برای ملی شدن صنعت نفت کردند.
 
رزم‌آرا نخست‌وزیر وقت با این وضع موافق نبود و امید داشت که بتواند قضیه را در محیط دوستانه با شرکت نفت حل کند ولی مصدق و یارانش بر علیه نخست‌وزیر و بیگانگان تظاهرات شدید کردند. بالاخره روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ یکی از اعضای دسته متعصب فدائیان اسلام که از مصدق پشتیبانی می‌کردند، نخست‌وزیر را که برای شرکت درمجلس ترحیم یکی از روحانیون وارد صحن مسجد شاہ می‌شد ناجوانمردانه به قتل رسانید و چند روز بعد مجلس شورای ملی قانون ملی شدن صنعت نفت را که من کاملا با آن موافق بودم تصویب نمود. من بجای سپهبد رزم‌آرا، حسین علاء را که از سیاست‌مداران مورد احترام و دارای سابقه طولانی بود به نخست‌وزیری برگزیدم. حسین علاء طرفدار راه حل مسالمت‌آمیزی بود که بتوان در عین ملی شدن صنعت نفت تأسیسات و استخراج و بهره‌برداری با کمک متخصصین خارجی اداره شود و کار ادامه یابد ولی افراطیون با چنین قراری موافق نبودند وعده ای آشوبگر به مناطق نفتی جنوب اعزام شدند که درمیان کارگران تشنج و هیجان ایجاد کنند و حزب توده نیز در عین غیرقانونی بودن باز تشکیل شده بود و با این آشوبگران دستیاری کرد. در نتیجه چند نفر از مردم و سه نفر از اتباع انگلیس به قتل رسیدند و شرکت نفت عملیات خود را قطع کرد و پرداخت کلیه وجوهی که از این ممر به دولت ایران می‌رسید متوقف گردید. مصدق به مردم وعده داده بود که دوره فراوانی و رفاه فرامی‌رسد و هزینه آن از درآمد نفت که قانوناً حق ایران است تأمین خواهد شد و هر روز سیصد هزار لیره از شرکت بعنوان درآمد خواهد گرفت. با این وعده‌ها کسی نبود که دیگر با او مخالف باشد زیرا قول می‌داد که ثروت سرانه هر فرد ایرانی را تأمین کند و با هر خارجی مبارزه نموده و حقوق ایران را حفظ نماید. بنابراین تعجبی نداشت که طبقات مختلف از دانشجو و بازرگان و کاسب و کارگر دور او را بگیرند و تحت رهبری وی در آیند.

مصدق با چنین وعده‌ها وجهه خاصی پیدا کرد و علاء که بیش از دو ماه از زمامداری وی نگذشته بود از کار کناره گرفت من مصدق را به نخست‌وزیری منصوب نمودم و در آن هنگام کسی نبود که بتواند در برابر وی ایستاده و با او برای احراز این مقام رقابت نماید. اکنون دیگر فرصت بزرگ برای مصدق فرا رسیده بود زیرا بیش از حد تصور خودش در نیل به آرزوها و رؤیای امیدبخش خود و دستیارانش کامیاب گشته و مدتی در حدود دو سال در جلو خویش داشت و می‌توانست از این فرصت به حد کفایت استفاده کند و از حمایت و پشتیبانی من با آنکه یک چنین حمایتی برای من ملال انگیز بود برخوردار باشد. اینک باید دید مصدق چه کرد و چه مصیبت بزرگی برای مردم این کشور ایجاد نمود؟ در آن هنگام دولت انگلیس اعلام داشت که نیروی چترباز خود را به قبرس روانه خواهد نمود و شهرت یافت که این نیرو برای اعزام به ایران آماده می‌شود. رزم‌ناو انگلیسی بنام موریتوس روبروی آبادان لنگر انداخته و شایع بود که قسمت دیگری از نیروی دریائی انگلیس بسوی آب‌های ایران به حرکت درآمده است.

 سفیرکبیر انگلیس را احضار کردم و به او خاطرنشان ساختم که اگر دولت انگلستان قصد تجاوز به حق حاکمیت ایران داشته باشد من شخصاً در رأس نیروی ایران قرار گرفته و در برابر هر تجاوزی ایستادگی خواهم نمود. شایعات مزبور بعلت این اظهار صریح من یا به علل دیگر صورت عمل پیدا نکرد.