صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۴۵)



در ۱۹ ژوئیه همان سال دولتین روس و انگلیس یادداشت مشترکی به مقامات رسمی ایران تسلیم و در ۱۶ اوت یادداشت شدیداللحن‌تری ارسال نمودند ولی جواب‌هائی که دولت ایران می‌داد به نظر آنها قطعی نمی‌آمد زیرا متأسفانه هیئت وزیران که با متفقین اتصالا در مذاکره بودند، جرئت نداشتند پدرم را متوجه کنند که متفقین مصمم هستند که اخطارهای خود را با قوه قهریه تأیید نمایند.

 در ۲۵ اوت دولتین انگلیس و روس یادداشت‌های مجددی به دولت ایران تسلیم و طی آن اظهار داشتند که دیگر ناگزیرند رویه شدیدتر و صریح تری اتخاذ کنند و در همآن موقع کشور ما مورد تجاوز و تعرض نیروهای مهاجم روس از طرف شمال و انگلیس از طرف جنوب قرار گرفت. چند ساعت بعد از این واقعه پدرم به نمایندگان سیاسی روس و انگلیس در ایران اظهار داشت که حاضر است منظور دول متبوع آنها را بپذیرد ولی جواب دادند که نیروهای دو کشور به پیشروی‌های خود ادامه خواهند داد.

آرتش ایران کاملا غافلگیر شده بود و سربازان ما در سربازخانه‌ها مورد بمباران قرار گرفتند و نیروی دریائی ما را که چندان بزرگ نبود بدون اطلاع قبلی غرق و تلفات زیادی بر ما وارد ساختند. جای تعجب نیست که پدرم وسایر ایرانیان بگویند که متفقین به کشور ما نیرنگ زده و خیانت کردند. در حقیقت پدرم هیچگاه تصور نمی‌کرد که متفقین به این آشکاری بر حاکمیت و استقلال ما تجاوز نمایند. وی می‌دانست که برای متفقین با نیرو و وسائل زیادی که داشتند آسان است که به خاک وطن عزیزش تعدی و تجاوز کنند ولی تا دقیقه آخر معتقد بود که از نظر اخلاقی و احترام به قوانین و مقررات بین‌المللی کار را تا این مرحله نخواهند کشاند. در برابر این هجوم مقاومت ارتش ایران جز در چند مورد کوچک کاملا بی اثر بود و پس از آنکه اولين مرحله هجوم سپری شد ارتش ما دریافت که حریف قوی‌تر از آن است که بتوان در مقام مقابله با آن برآمد و راستی آن است که سربازان ما در جبهه شمال فقط با تفنگ‌های مشقی مسلح بودند.

سه روز بعد نخست‌وزیر از مقام خود استعفا داد و جانشین او به نیروهای ایران دستور ترک مقاومت داد ولی در حقیقت قبل از صدور این دستور هرگونه مقاومتی پايان یافته بود.

در ۹ سپتامبر نخست‌وزیر جدید موافقت پارلمان را برای قبول درخواست‌های متفقین کسب کرد. در آن هنگام متفقین نیروهای خود را در مسافتی دور از پایتخت مستقر کرده بودند. ولی چند روز بعد بعنوان اینکه دولت ایران در وفای بعهد خود تعلل می‌ورزد اعلام داشتند که قوای آنها بعدازظهر روز ۱۷ سپتامبر وارد حومه تهران می‌شود.

صبح روز ۱۶ سپتامبر در مجلس شورای ایران اعلام شد که پدرم از سلطنت استعفا کرده است و در همان روز من جانشین او و عهده‌دار مقام سلطنت ایران گردیدم. بدین ترتیب متفقین به هدف خود نائل آمده پدرم را از میان برداشته و راه را برای حمل مهمات به روسیه از طریق کشور ایران باز کردند و بدون پرده باید بگویم که عمل آنها بسیار تأسف‌انگیز بود و بدست خود بذر اختلاف و دشواری‌های آینده را کاشتند.