در سال
۱۳۳۷
باستانشناسان ایرانی و آمریکائی در نزدیکیهای قریه حسنلو که قریهای در
آذربایجان یعنی استان شمال غربی ایران است، جام طلایی بسیار شکیل و خوش نقش و
نگاری را پیدا کردند که گفته میشود یکی از بزرگترین کشفیاتی است که از نظر باستانشناسی
تاکنون به عمل آمده است. این جام و قلعه کهنهای که جام در خرابههای آن پیدا شده
راز وجود ملتی را آشکار میکند که تاکنون کسی از تاریخ آنها آگاهی نداشته و در قرن
نهم قبل از میلاد در نتیجه حملهٔ اقوام مجاور از میان رفته و مضمحل شدهاند. بنظر
من این واقعه به ما میفهماند که هنوز درباره دورههای اولیه تمدن ایران اطلاعات
ما بسیار ناقص است.
احتمالا
در حدود یکهزار و پانصد سال پیش از میلاد، قوم آریا که ملتی جدید بودند، به سایر
اسلاف ما که در فلات ایران مسکن داشتند ملحق شدهاند. هرچند این مطلب بطور قطع
ثابت نشده ولی ممکن است این مردم از ناحیه جنوب روسیه مرکزی به ایران آمده باشند. به هر صورت این مردم اسم
خود را به کشور من دادند و خاک ما ایران یعنی خانه آریاها نامیده شد. آریائیهائی
که به ایران آمدند به دو گروه مهم یعنی مادها و پارسها که در تورات ذکری از هر دو
گروه میرود منشعب شدند.
قسمت
عمده مادها در شمال غربی ایران کنونی
سکونت اختیار کردند، ولی پارسها در قسمتهای جنوبیتر متوطن گشتند. از این دو
گروه آریائی نژاد تمدن مادها در بادی امر بیشتر از پارسها بود و دارای اسب و
مواشى و گلههای گوسفند و بز و گردونههای چرخدار و ارابه نظامی و سگ پاسبان
بودند و خواندن و نوشتن میدانستند. در قرن ششم قبل از میلاد و تقریباً یکصد و
پنجاه سال پس از بنیان شهر روم مادها امپراتورى پهناورى تشکیل داده و پارسها و
دیگر قبایل و اقوام را به تبعیت خود درآورده بودند و پایتختی زیبا بنام هکمتانه در
شمال غربی ایران نزدیک شهر همدان کنونی ساختند که در نقشهای که در این کتاب است
دیده میشود.
پارسها
هرچند از اتباع مادها به شمار میآمدند ولی برای خود پادشاه داشتند که یکی از آنها
سیروس اول یا کوروش سلسله هخامنشی را بنام قبیلهای که خود یکی از افراد آن بود
تأسیس نمود. کوروش کبیر که از سال ۵۵۹ مهم تا ۵۲۹ قبل از میلاد مسیح سلطنت کرد یکی از مردان
پرکار و زبردست تاریخ گیتی است. وی پایتخت مادها را مسخر کرد و دولت آنها را
برانداخت. آنگاه تمام نواحی ایران کنونی را در تحت اطاعت دولت واحدی درآورده یکی
از نخستین (و شاید چنانکه بعضیها عقیده دارند، نخستین) کشورهای مستقل جهان را
تأسیس نمود. پس از آنکه بر ایران تسلط کامل یافت عزم خویش را به ایجاد یک امپراتوری
وسیع جزم ثمود وچنانکه تاریخ شهادت میدهد در دوران سلطنت او و پسرش کمبوجیه کشور
شاهنشاهی ایران بزرگترین امپراتوری جهان گردید و تا آن تاریخ چشم جهانیان چنین
امپراتوری پهناوری ندیده بود. چنانکه دکتر کن در کتاب خود موسوم به «کاروان» مینویسد:
امپراتوری هخامنشی قدیمترین امپراتوری حقیقی گیتی است، زیرا در این امپراتوری
دولتهائی بودند که همه تحت اطاعت یک شاهنشاه کشورهای مختلف را اداره میکردند.
هرچند
در دوره مفرغ سلطنتهای دیگری در کشور مصر و سومر و بابل و چین و غیر آنها وجود
داشت ولی این کشورها فاقد آن تشکیلات فنی بودند که ایرانیان برای تسریع درامر
مواصلات و ارتباطات به وجود آورده بودند و وجود یک چنین سازمان منظمی برای اداره
قلمرو پهناوری از لوازم بود. در کشور چین سازمانی نظیر آنچه ایرانیان داشتند سیصد
سال پس از آغاز دوره هخامنشی بوجود آمد.
اساس
شاهنشاهی ایران که بدست کوروش کبیر پیریزی گردید تنها بر پایه جهانگشائی نهاده
نشده بود بلکه بر عدالت بینالمللی ومدارا نیز مستقر بود. حقوق تمام ملل تابعه
محفوظ و قوانین و آداب و رسوم آنها مورد احترام بود. در حقیقت کیفیت نخستین
امپراتوری ما تقریباً مانند سازمان ملل متحد بود که امروز پس از ۲۵۰۰ سال مجدداً در
جهان به وجود آمده است.