صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۸۸)



در بسیاری از کشورها که اکنون احساسات ناسیونالیسمی در طغیان و هیجان است مردم باید ناسیونالیستهای واقعی را از آنانکه به دروغ خود را ناسیونالیست جلوه می‌دهند، امتیاز دهند. البته اوضاع و شرائط در کشورهای مختلف یکسان نیست و در هرحال من هرگز نمی‌خواهم در امور سایر کشورها اظهار رأی و نظر کنم ولی به عقیده من ممکن است از تجاربی که ما در سال‌های اخیر کرده‌ایم درس‌های سودمندی فراگرفت و میهن‌پرستان سایر ملل با مطالعه تاریخ معاصر ایران می‌توانند به نکات مهمی پی برند که آنها را در نهضت ناسیونالیسمی یاری کند و حقیقت را از دروغ تشخیص دهند. از جمله یکی از درس‌های عبرتی که ما آموخته‌ایم آن است که هر کس فکر ناسیونالیسم منفی را تبلیغ می‌کند باید او را مظنون و مشکوک شمرد زیرا خراب کردن از عهده همه برمی‌آید ولی آباد کردن کار هر کس نیست. از عجایب افکار بشری این است که طینت و طبیعت بشر در همه جای گیتی آن است که مردم به هیاهو و جنجالی که نسبت به شیطان موهوم بر پا می‌شود بیشتر دل می‌سپارند ولی به تبلیغاتی که برای پیشرفت و احیاء کشور می‌شود کمتر توجه دارند و علت آن این است که برافکندن بنیان‌ها تماشائی و هیجان‌انگیز است ولی ساختن بنا کاری آهسته و تدریجی و مستلزم صرف وقت است.

بعضی از عوام‌فریبان منفی باف خود را غمخوار صمیمی ملت می‌پندارند و برخی عامداً آلت دست بیگانگان می‌شوند و ناسیونالیسمی که هر دو دسته طرفدار آنند جز خدعه و دروغ چیزی نیست. منظورمن البته آن نیست که با انتقاد مشروع مخالفتی دارم ولی عیب‌جوئی معقول و منطقی با عوام‌فریبی منفی دارای تفاوت بسیار است.

دومین نکته ای که از آن وقایع آموختیم آن است که هر کس تحت عنوان ناسیونالیسم تنها به یکی از انواع امپریالیسم حمله کند، بدون تأمل باید وی را با دیده شک و تردید نگریست، چنان‌که فریاد و خروش مصدق تنها برعليه ديو مهیب امپریالیسم انگلستان بود ولی در قسمت اخیر دوره زمامداریش که خود را به افراد حزب توده پیوستگی داده بود به‌هیچوجه حاضر نشد سخنی درباره نوع خطرناک‌تر امپریالیسم که استعمار سرخ باشد به زبان آورد بلکه به عمد یا اشتباه سعی داشت که افکار و احساسات عامه را بوسیله توجه دادن مردم به خطر کوچک‌تر از خطر بزرگ‌تر غافل نماید.

سومین درسی که فرا گرفتیم آن است که باید ادعای ناسیونالیسمی اشخاص را با مقایسه بین اظهارات آنها و آنچه جمعیت ها و دولت بیگانه می‌گویند مورد سنجش قرار داد و در این سنجش بعضی نکات که بین آنها مشترک است روشن خواهد شد. مثلا هرگاه صد روزنامه در نقاط مختلف گیتی همه روزه از یکدیگر تقلید کرده و همه یک عقیده و یک نحو حب و بغض را نشان دهند باید مطمئن بود که همه از دستورهائی که از یک مرکز واحد صادر می‌شود پیروی می‌کنند و اگر از آن‌گونه روزنامه‌ها در کشوری انتشار یابد، بدون تردید باید آن را مظهر ناسیونالیسم دروغی دانست و آن را از ناسیونالیسم حقیقی و ویژه آن کشور فرق داد.

چهارمین درسی را که فرا گرفته‌ایم آن است که برای تمیز بین ناسیونالیسم حقیقی و دروغی باید از رهبران آنها با کمال سماجت و قساوت خواست که برنامه‌ای را که برای پیشرفت و ترقی کشور دارند ارائه دهند و هرگاه برنامه مثبتی نداشتند و یا برنامه آنها از جمله‌های فریبنده و مبهم و بدون عمق و معنی مشحون بود و یا برنامه معقولی داشتند ولی طرق عملی برای اجرای آن نداشتند، باید از فکر ناسیونالیسمی آنها مشکوک و مظنون بود. برعکس اگر برنامه صحیح و مثبتی ارائه دادند و طرق معقولی برای اجرای آن داشتند و نشان دادند که با عزمی راسخ برای بیان چنین خدمتگزاری آماده‌اند دلائلی برای اینکه بتوان نسبت به ناسیونالیسم آنها اعتماد و اطمینان حاصل نمود به دست خواهد آمد.