اقدامات پلیسی ممکن است عوامل مخرب و اخلالگر
را موقتاً مدت یک ماہ یا یک سال و حداکثر دو سال محدود کند ولی وجود عدالت اجتماعی
اساس حقیقی رفع مفاسد است زیرا اگر کشوری در داخله خود به قلع وقمع هر چه کمونیست
است اقدام کند، باز اوضاع اجتماعی موجود در کشور در اندک مدتی دسته جدیدی را پرورش
میدهد و جایگزین عمال قدیم خواهد ساخت. از این رو اعتقاد قطعی من این است که تنها
وسیله قطعی مبارزه با کمونیزم داخلی ھمان عدالت اجتماعی است و بس.
در اثر تماسهای ممتد و فراوانی که ما در طول
زمان با عوامل امپریالیسم خارجی داشتهایم حق این است که بگویم از طرز مقابله و
مبارزه با آنها تا درجهای آگاهی پیدا کردهایم. صحیح است که ما هیچگاه مستعمره
واقعی یک دولت امپریالیستی نبودهایم ولی در پارهای از موارد اوضاع ما سخت تر از
اوضاع مستعمرات بوده است. زیرا دولتهای امپریالیستی بطور کلی سعی میکنند، دست
رقبای خود را از مستعمرات کوتاه ساخته و وضع ثابتی در آنجا برقرار کنند و اگرچه
این کشورها معمولا مستعمرات خود را استثمار میکنند ولی برای آبادانی آنها نیز
مجاهدات بسیار به عمل میآورند. در صورتی که کشور ما میدان کشمکش رقبای امپریالیست
بوده و هر یک از دول بزرگ کوشش کردهاند ما را بیشتر از دیگران تحت تسلط و استثمار خود قرار دهند. گاهی برای تسهیم
منابع حیاتی ما و تحکیم سلطه خود نقشههائی طرح نمودهاند چنانکه بموجب قرارداد ۱۹۰۷ کشور ما را به دو منطقه نفوذ تقسیم نمودند و
در بسیاری از موارد دیگر منافع ملی ما را به حساب نیاورده و یا آن را به طاق نسیان
نهادهاند.
همانطور که قبلا اشاره شد، نفوذ امپریالیستی
انگلیس در این کشور خاتمه یافت ولی باید بدین نکته متوجه باشیم که این امر ناشی از
تغییرات بزرگی بود که در رویه دیرین سیاسی امپریالیسم انگلستان به وجود آمده است.
در پانزده سال اخیر دولت بریتانیا به صدها میلیون نفوس استقلال بخشید و اغلب آنها
با طیب خاطر جزو ممالک مشترکالمنافع انگلیسی باقی ماندند. امپراتوری کهنسال
فرانسه نیز سریعاً به طرف رویه کشورهای مشترکالمنافع میگراید و به هرجای دیگر هم
که بنگریم میبینیم که دستگاه فرسوده امپریالیستی سرمایهداری که وسیله استثمار
مردم کشورهای توسعه نیافته بود جای خود را به روابط
همکاری نوین که عملیات کمکهای فنی سازمان ملل متحد و طرح کلمبو مظاهر آن است داده
است.
برخی
از افراطیون مدعی هستند که کشورهای متحده آمریکا سیستم استثمار امپریالیستی قدیم
را زنده کرده و استدلال می کنند که مستشاران نظامی آمریکا و مامورین اصل چهار و
مؤسسات بازرگانی آنها هم اکنون در بسیاری از کشورها مشغول فعالیت میباشند و وجود
آنها از علائم خیر نیست. دستهای میگویند منظور آمریکا از اعزام مامورین و کمک به
کشورهای دیگر تنها استقرار پایگاههای نظامی و استثمار اقتصادی مردم است.
باید
با کمال صداقت بگویم که تجاربی که از شیوه آمریکائیها در ایران به دست آمده عکس
قضیه را نشان میدهد. زیرا در هر مورد طالب بودهایم که رفتار آنها با ما براساس
تساوی و احترام متقابل باشد و آنها نیز همین طرز سلوک را داشتهاند. ما از کمکهای
اصل چهار و نظامی آمریکا تنها از آن نظر خرسندیم که این کمکها ما را به توسعه و
پیشرفت اقتصادی ایران و تأمین آزادی جهانی موفق میسازد. ما از مؤسسات بازرگانی
امریکا تا آنجا استقبال میکنیم که تشخیص دهیم وجود آنها به انجام این مقاصد کمک
خواهد نمود.
کشور
آمریکا برخلاف امپراتوریهای سابق هیچگاه در اندیشه تصرف کشور و تسلط برملت ما
نبوده است و اگر برخلاف این عملی از آنها ناشی شود هرگز تحمل نخواهیم کرد و همین رویه هم در روابط ما با سایر کشورها
مورد عمل است.