صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۱۸

(۸۷)



امپریالیسم به‌هیچوجه رویه تازه‌ای نیست و چنان‌که قبلا ذکرشد کشور شاهنشاهی ایران اولین امپراتوری حقیقی جهان بود. همین‌طور هر چند ناسیونالیسم امروز نیروئی عظیم در جهان به شمار می‌رود، ولی همه می‌دانند که این فکر نیز تازگی ندارد زیرا فکر ناسیونالیسم مردم ایران را از زمان کورش کبیر به جنبش و هیجان آورده است و همین روح ناسیونالیسم بود که چندین قرن بعد مستعمره نشینان آمریکا را برانگیخت که دولت مستقل کشورهای متحده آمریکا را تشکیل دهند.

در چند سال اخیر نیز امواج خروشان ناسیونالیسم، کشورهای خاورمیانه و سایر نقاط گیتی را که از حیث امور سیاسی و اقتصادی کمتر توسعه یافته بودند فراگرفته است. عنوان ناسیونالیسم هم مانند امپریالیسم پیچیده است. ناسیونالیسم حقیقی کشور را به پیشرفت‌ها و ترقیات شگرف راهبری می‌کند، چنان‌که قسمت بزرگ ترقیات مهم مردم کشورهای متحده آمریکا مرهون همین روح ناسیونالیسم واقعی است و همچنین کارهای بزرگی که بدست پدرم انجام یافت تماماً در پرتوهمین ناسیونالیسم حقیقی بود که وی در نهاد فرد فرد ملت ایران بوجود آورده بود. از طرف دیگر اگر همین روح ناسیونالیسم بوسیله خائنین داخلی و یا دولت‌های خارجی مورد سوءاستفاده ماهرانه قرار گیرد مانند پرده‌ای می‌شود که می‌توان تسلط امپرپالیسیمی و فنای قومیت و ملیت را در پشت آن پنهان نمود.

هنگامی که مصدق و دستیاران وی مانند زنان به ناله و ندبه پرداخته و دیوانه‌وار سخنرانی‌های تند و جنون‌آمیزی بر علیه انگلیس‌ها ایراد می‌نمودند بسیاری از میهن‌پرستان واقعی در بدو امر تصور می‌کردند که آن سخنرانی‌ها مظهر روح ناسیونالیسم است ولی مرور زمان میهن‌پرستان را متوجه ساخت که مصدق در حقیقت دروازه‌های کشور را بروی عوامل امپریالیسم گشوده است. سیاست منفی مصدق باعث ایجاد اختلال و آشفتگی عظیم سیاسی و اقتصادی گردید و برای عمال بیگانه فرصت بسیار مساعدی برای اجرای مقاصدی که داشتند فراهم ساخت و در همان هنگام که پدرم به ریشه‌کن کردن عوامل امپریالیسم در ایران می‌پرداخت مصدق مشغول تهیه زمینه مساعد برای نمو امپریالیسم بود که در موقع خود بهره‌برداری آن فروگذار نکردند. 

در دنیا هیچ عملی برای یک فرد یا یک ملت از این خطرناک‌تر نیست که اسیر احساسات شخصی و مقهور خودپرستی خویش باشد. وقتی درست دقت کنیم می‌بینیم من بیش از مصدق برای کینه و عناد نسبت به انگلیس‌ها دلائل موجه داشتم. زیرا مگر نه آن بود که انگلیس‌ها پدرم را مجبور به ترک سلطنت و کشور کردند؟ مگر آنها نبودند که در جریان جنگ دوم جهانی برای تکمیل تجاوز خودشان ورود روس‌ها را به کشور ما خوش آمد گفتند؟

ولی روزی که مصدق در حرارت احساسات شخصی خویش جوش می‌زد من به فکر حفظ منافع بزرگ کشور بودم. چنان‌که سابقاً بیان شد ناسیونالیسم منفی مصدق نه تنها برای کمونیست‌ها فرصتی که آرزوی آن را داشتند، فراهم ساخت بلکه بعکس آنچه می‌گفت به انگلیس‌ها اجازه داد که در سیاست ایران بیش از پیش نفوذ پیدا کنند.
اگر رفتار مصدق به ناسیونالیسم تفسیر و تعبیر شود قطعاً باید اصطلاح تازه‌ای نیز برای ناسیونالیسم حقیقی برگزید. قدر مسلم این است که سیاست مصدق کاملا منفی بود و هیچ ربطی با ناسیونالیسم مثبت نداشت و بدین‌جهت به عقیده من برای امتیاز بین رویه منفی مصدق و ناسیونالیسمی که مورد علاقه میهن‌پرستان حقیقی است اصطلاح ناسیونالیسم مثبت بسیار سودمند خواهد بود.