صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۱۳۹۶/۰۲/۲۰

(۲۵۲)



پس با آنچه ذکر شد، مسلم است که من اولین پادشاه ایران هستم که از قدرت قانونی خود به همان نحو که واضعین قانون اساسی در نظر داشته‌اند استفاده نموده‌ام. بعلاوه با شرحی که ذکر آن رفت ملت ایران صلاح دانسته است که اصلاحاتی در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۲۴  قمری به عمل آورد و اختیارات قانونی مرا توسعه دهد.

بعضی از مخبرین سیار جراید خارجی مرا پادشاه مشروطه متمایل به دیکتاتوری خوانده‌اند و در همین حال برخی از هموطنان من و عده‌ای از خارجیان میل داشته‌اند که رویه من در کار سخت‌تر باشد و مانند پدرم مطلق‌العنان باشم. بنظر من این کتاب بتواند از آن تعادلی که کوشش کرده‌ام بین این دورویه به وجود آورم شرح روشنی بدهد و مخصوصاً تصور می‌کنم با تشکیل احزاب سیاسی بتوانم سنن سلطنتی باستانی را بر رویه‌های تازه به مقام عمل درآورم. 

ما در زمان‌های گذشته هم پادشاهان بزرگ و هم پادشاهانی داشتیم که یا از قدرت خویش سوءاستفاده می‌نمودند یا در خدمت به مردم قصور می‌کردند ولی امروز یک چنین وضعی امکان‌پذیر نخواهد بود. در عصرکنونی با توسعه فرهنگی و ایجاد احزاب سیاسی پادشاه خوب می‌تواند به طریق موثرتر از دوره‌های گذشته به مردم کشور خدمت کند ولی پادشاه بد یا شاهی که لیاقت وی متوسط باشد دیگر وسیله زیان و اضرار مردم کشور خویش را نخواهد داشت، زیرا مردم منورالفکر کشور زیر بار او نخواهند رفت و ناگزیرش خواهند ساخت که یا خود را اصلاح کند و یا تخت و تاج را به دیگری واگذارد. سلسله قاجاریه را احساسات عمومی که ازطرز کشورداری آنها خسته شده و به جان آمده بودند برانداخت و رضاشاه را به تخت سلطنت مستقر ساخت. در آینده نیز همین افکار عمومی که احزاب سیاسی ناشر آنند بیش از پیش نسبت به کشور و نیازمندی‌های آن بیدار و هوشیار خواهد بود.

وقتی اصول حزبی اساس کار باشد شاه مانند کانون یا مرکز یک وحدتی خواهد بود که همه گونه اغراض و مطامع شخصی و خصوصی را تحت‌الشعاع خویش قرار می‌دهد. ما ایرانیان جزو مللی هستیم که آزادی انفرادی از خصایص آنها است ولی در تمادی قرون نشان داده‌ایم که ھروقت احتیاج به وفاداری و از خود گذشتگی بزرگ پیش آید، از آزادی فردی می‌گذریم و تصور می‌کنیم در آینده نیز در ابراز این خصیصه قابل ستایش از نیاکان خویش پای کم نداشته باشیم.

امروز سرعت تحولات در جهان به درجه‌ای شدید است که هر اجتماعی ممکن است در کمال سهولت محو و مستحیل گردد. به نظر من پیشرفت‌های شگفت‌آوری که در این چند سال اخیر در ایران متجلی است دلیل مسلمی است که ما، هم از تحولات و ترقیات استقبال می‌کنیم و هم در حفظ معنویاتی که ویژه تمدن کهنسال ما است ثابت و استواریم.  ما به باغ‌های ایران و شعر و ادبیات و زندگی خانوادگی و میهمان‌نوازی که از عادات دیرین ما است شیفته‌ایم. ما به این کشور منزه و سرزمینی که از کویر و کوه‌های پر از برف و صحاری حاصلخیز مستور است افتخار می‌کنیم و به این خطه دلکش و سرو و چنار و میوه‌های پرآب و رودخانه‌ها وچشمه‌ها و جوی‌های مفروش از کاشی و بهار نارنج و سوری و بلبل آن دلبستگی عاشقانه داریم و دستگاه‌های سیاسی و اجتماعی خویش را مایه مباهات می‌دانیم.

(۲۵۱)



من در این فصل نمی‌خواهم درباره مقام سلطنت خود و یا سنن و تمدن باستانی این کشور که خویشتن را وقف خدمت به آن کرده‌ام اطاله کلام دهم و در فصول پیش درباره عقاید و برنامه کار و اقدامات مداومی که برای اجرای آن عقاید و افکار به عمل می‌آورم سخن گفته‌ام. از همین جهت تصور می‌کنم با اشاره مختصری به دستگاه شاهنشاهی کشور ایران می‌توانم خامه را بر زمین نهاده و این مقال را پایان بخشم.

من این درس را فراگرفته‌ام که باید به مقام خود و وظیفه سلطنت با بی‌طرفی محض نگریست و اگر تاکنون احساس کرده بودم که سلطنت ایران از نظر طول دوران از انتفاع افتاده است با خرسندی از آن مقام استعفا می‌دادم و خودم نیز برای برانداختن آن مساعدت می‌کردم. ولی وقتی منطق مانند روشنائی بامدادی حاکم می‌شود می‌بینم این دستگاه شاهنشاهی به کشور ایران خوب خدمت کرده است و همان‌طور که در دوران عظمت نخستین برای مردم این کشور سودمند بوده است امروز یعنی در عصر اتم نیز این فایده و ثمربخشی باقی و پای برجاست.

چنان‌که ذکر شده دوران شاهنشاهی ما به دو هزار و پانصدمین سال خود رسیده است و اگر این رقم قطعی نباشد تفاوت در طرز محاسبه آن است. به هرحال کوروش بزرگ ۲۵۰۵ سال پیش به سلطنت رسید و چند سال طول کشید تا نواحی مختلف کشور را تحت حکومت واحد درآورد و مقام شاهنشاهی خویش را مستحکم ساخت. پس از دوران کوروش ایران چندین قرن هم مورد هجوم و تجاوز بیگانگان بود و هم ایرانیان به تسخیر و گشودن کشورهای دیگر پرداختند و در هر دو حال شاهنشاهی ما بر دوام بود و این رشته محکم هرگز گسسته نگشت.

در طی این مدت دراز دستگاه شاهنشاهی ما آشوب‌ها را به امنیت و اختلافات را به اتحاد مبدل ساخت. در ایران همیشه اختلافات نژادی و مذهبی و سیاسی و اقتصادی وجود داشته است ولی در پرتو مقام سلطنت همه این اختلافات به یک نوع کمال و وحدتی که شخص شاه مظهر آن است مبدل گشته است.

اینک می‌گویم که در تاریخ کشور ایران من اولین شاهنشاهی هستم که از قدرت قانونی خود به حد کمال استفاده کرده‌ام و صدق این سخن که در بادی امر به ذهن شگفت‌انگیز می‌آید با اندک تعمقی آشکار و روشن خواهد گشت.

تا سال ۱۳۲۴ هجری قمری قانون اساسی مدونی نداشتیم بنابراین اختیارات قانونی پادشاهان ایران بسیار مبهم بود. از سال ۱۳۲۴ هجری قمری تا زمانی که پدرم سلطنت ایران را به چنگ آورد قاجاریه مشروطیت ایران را به شوخی گرفته بودند و در عین حال نیز از قدرتی که قانون اساسی به آنان تفویض کرده بود استفاده نمی‌کردند. رضاشاه نیز که خدمات عظیم و گرانبهائی به ایران کرد مجلس شورای ملی را منقاد خویش ساخته و با این رویه خویشتن را از اختیارات قانونی خویش نسبت به مجلس محروم داشته بود. از آن گذشته هر چند تشکیل مجلس سنا جزو مقررات قانون اساسی بود ولی این مجلس تا زمان شاهنشاهی من تشکیل نیافت.

(۲۵۰)



آبراهام لینکلن و بسیاری از پیشوایان و رؤسای کشورها به این تنهائی که مقام و موقعیت برای آنها به وجود آورده است اشاره کرده‌اند. در ایران نیز سنن کهن و باستانی ما برای شاه همین حالت عزلت و تنهائی را به وجود آورده است و هرچند دسترس مردم به من بیشتر و قیافه من به مهابت قیافه رضاشاه نیست ولی مقام سلطنت خواه ناخواه مرا از مردم دور نگاه می‌دارد. در جلسات هیئت وزیران و یا در هنگام بار یافتن اشخاص ممکن است خنده یا مزاح کنم ولی بر همه مسلم است که ارتباطی که بدین کیفیت پیدا می‌شود سطحی و عارضی است و چون مایل به استخدام مشاور نیستم وعادت من بر این است که چنان‌که درمیان رؤسای سایر ممالک معمول است تصمیمات نهائی را در قضایا بشخصه اتخاذ کنم این عزلت و تجرد شدید می‌شود و وضع من طوری است که جز در مسائل جزئی و ساده، در امور کشوری حتی با خویشاوندان بسیار نزديك خود مذاکره‌ای نمی‌کنم.

پس آیا با این حال احساس تنهائی می‌کنم؟ جواب این پرسش به عقیده من منفی است زیرا انس و علاقه من نسبت به همسرم و ملت ایران و فرح و انبساطی که از مشاهده آثار طبیعت پیدا می‌کنم از این تنهائی و عزلت جلوگیر است.

گذشته از آن من به کار از نظر آنکه مرا به مبارزه با دشواری‌های گوناگون می‌طلبد شیفتگی مخصوص دارم واز آثار بارز ترقی که در هر گوشه کشور که می‌روم به چشم من می‌آید و حاکی از آن است که ما در طریق صحیح گام برمی‌داریم محظوظ می‌شوم. من میل ندارم که خود را اسیر احساسات جلوه دهم ولی منظره دختران دانش‌آموز که در خیابان‌ها صحبت‌کنان و با تبسمی در لب عبور می‌کنند احساس تنهائی را از دلم بیرون می‌کند و آن را به شعف می‌آورد و در اثر این کیفیت معنوی تعجبی ندارد اگر آرزو داشته باشم روزی برسد که دولت جهیز هر دوشیزه ایرانی را که به سن قانونی رسیده و مایل به ازدواج باشد فراهم سازد زیرا ازدواج بسیاری از دوشیزگان ما با علل مادی به تأخیر می‌افتد و به نظر من این عملی غیرعادلانه است. بهمین ترتیب نقشه‌ای را در ذهنم می‌پرورانم که خانه‌های تازه ساخت با فضای وسیع و منزه برای تمام پیران بی سروسامان ساخته شود و هر یک درقسمتی از آن ایام باقی عمر را با فراغ خاطر بگذرانند، زیرا هنگام زوال آفتاب عمر موقع آسایش و آرامش است و می‌توان چنین ایام بدون نگرانی را برای آنها که پیمانه زندگانی‌شان نزدیک به لبریزی است فراهم ساخت.

عامل نیرومند دیگری در حیات من مؤثر است که مرا در مقام سلطنت از تنهائی نجات می‌بخشد و آن اتکاء به مدد پروردگار است که چنان‌که سابقاً ذکر کرده‌ام معتقدم مرا در هر کار یاری و دستگیری می‌فرماید.

این ایمان و اعتقاد هرگز مرا مغرور و خودبین نساخته است و برعکس در من اطمینان خاطری به وجود می‌آورد که در این جهان کوشش و تلاش، مصدر خدمت و وظیفه‌ای هستم و از همین جهت گذشته از انجام فرائض روزانه مذهبی گاه گاه از درگاه ایزد چاره‌ساز درخواست کمک و یاوری می‌کنم. من دعوی ندارم که با عالم علوی ارتباط غیرعادی دارم ولی بطور ساده و بی هیچ‌گونه گزافه‌ای می‌گویم که دعاهای بی‌ریای من هیچوقت بدون اجابت نبوده است و از همین روی فکر تنهائی با دشواری در ذهن من به وجود می‌آید.

(۲۴۹)



درباره خرید گندم برای کمک به کشاورزان و توسعه ذخیره غذائی کشور به وزیر مسئول دستورهائی دادم و از وزیر کشاورزی خواستم که مساحت زمین‌های زراعتی و مشروب اطراف تهران را توسعه دهد تا برای جمعیت روزافزون پایتخت محصولات ارزان قیمت به حد وفور فراهم باشد.

برای اینکه به کشاورزان در ازدیاد محصول و افزایش درآمدشان کمک لازم بشود  به بانک  کشاورزی دستور دادم شعب خود را در شهرهای کوچک و قصبات افزایش دهد.

همچنین مقرر داشتم که یک‌روز را در سال روز ملی درختکاری در کشور اعلام کنند و تأکید کردم که اقدامات دیگری نیز برای توسعه جنگل ها به عمل آورند تا هم روستائیان چوب برای ساختن خانه و سوخت برای طبخ غذا داشته باشند و هم رطوبت خاک و آب های جدول‌ها موجب اعتدال هوا گردد و ضمنا درباره امکان توليد باران مصنوعی در ایران مطالعات و آزمایش‌هائی نظیر تجربیات موفقیت‌آمیزی که در استرالیا و آمریکا و سایر کشورها شده به عمل آورند.

اینها نمونه‌ای از راهنمائی‌ها و دستورهائی است که متوالیا به مسئولین امور می‌دهم ولی شک نیست که دستور دادن و مراقبت در اجرای آنها دو کار متمایز است. دیری نخواهد گذشت که پیشرفت فرهنگ و انضباطی که در نتیجه گردش امور کارخانه‌ها به وجود می‌آید عادت مذموم تنبلی و دفع‌الوقت را از کشور ما برطرف خواهد ساخت ولی تا وصول به چنان روزی باید من و دیگران اتصالا مراقبت کنیم و کارمندان را به کوشش و مجاهده وادار سازیم.

 برای حسن اجرای امور بايد سختی و استقامت داشت و همین نکته موجب آن است که من با طبقات مختلف تماس شخصی داشته باشم. برخی از زمامداران و مدیران کشورهای غربی معتقدند که درجه نظارت در امور باید محدود و هر مدیر با بیش از هشت تا دوازده نفر متصدی و مسئول سروکار نداشته باشد. ولی این روش به‌هیچوجه با وضع تربیتی ما متناسب نیست و از آن گذشته اگر مجاری اطلاعاتی که من معمولا بدان‌ها متکی هستم محدود گردد برای کشور خطرناک خواهد بود. دائره ارتباطات من باید وسعت بسیار داشته باشد تا از نیازمندی‌ها و دشواری‌های مردم ایران کاملا آگاه شوم و همین نکته در باره وظیفه دیگر من که مراقبت و نظارت مداوم در ترقی است صادق است.

باید ناگفته نگذاشت که تدوین کنندگان قانون اساسی ایران از روی کمال خرد و دوراندیشی شاه را از هرگونه مسئوليتی مبرّا شناخته‌اند و منظور آنها این بوده است که شاه مافوق آن است که به همان مفهومی که وزیران او در برابر مجلس مسئولیت دارند، مسئول باشد.

اما وقتی که قانون اساسی شاه را مسئول نمی‌شناسد منظورش آن نیست که شاه شخص غیرمسئولی است بلکه برعکس، وظیفه دارد که اختیارات مهم مقام سلطنت را که در فصل هشتم بطور خلاصه بیان شده است، خردمندانه اعمال نماید. از این گذشته اگر شاه واقعاً نسبت به مردم و رفاه آنها علاقه داشته باشد وظیفه او حکم می‌کند که در تعیین سیاست ملی و اجرای آن رهبر حقیقی ملت باشد.

 طبعاً در میزان رهبری و قیادت شاه در پیشرفت و ترقی سریع کشور حدودی است. چنان‌که توضیح داده‌ام ما مانند تمام مللی که تازه قدم در راه پیشرفت و توسعه نهاده‌اند با دشواری‌های بزرگ و مخصوصا با کمبود کارمند برای انجام امور عمرانی مواجهیم و در اجرای طرح‌های بزرگ خود نیز سرمایه کافی برای تهیه وسائل و تسهیلات لازم در اختیار نداریم. ولی سخن در این است که من و تمام هموطنان میهن‌پرست من کوشش می‌کنیم که در پیشرفت‌های خود تسریع کنیم و تصور می‌کنم شواهد بسیاری ثابت می‌کند که مجاهدت عمومی و روزافزون ما با موفقیت مقرون بوده است.